عشق آتشین❤️🔥f2p3
اینم از پارت بعد حمایت ها کم شده هاااااا
========================================
روز عروسی شد،
ساعت 3نوبت گرفتم عروسی ساعت 7بود لباسمو دادم به ادرین که به ماشین ببره خودمم لباسمو با شلوار لی بگ زغالی و ی کراپ مشکی پوشیدم دمپایی های سفیدم پوشیدم از پله ها پایین رفتم،
ادرین هم کت و شلوارشو برداشت و توی ماشین گذاشتو به سمت ماشین رفتم به سمت آرایشگاه حرکت کردیم به آرایشگاه رسیدیم ادرینو بوسیدم و گفت ساعت6منتظرفتم زندگیم از ماشین پیاده شدم و به سمت در حرکت کردم با دیدن آرایشگر هنگ کردم اوو خدا اون زویی بود میدونی چند ساله ندیدمش اون به توکیو رفت از وفتی کلاس نهم بود دیگه همو ندیده بودیم از پشت چشماشو گرفتم
زویی.تو کی
مرینت.حدس میزنی کی باشم؟
زویی.مرینت نکنه تویی
مرینت.مطمئنی
زویی. دستتو بردار دختر میدونی چقدر دلم برات تنگ شده
دستمو برداشتم بغلم کردو خیلی سفتفشارم داد که باعث شد شکمم به شدت درد بگیره از درد بغض کردم و گفتن
مرینت.زویی ولم کن
زویی چت شد تو دختر
مرینت.شکمم درد گرفت سریع روی صندلی نشست
زویی.وا چرا اینجوری شدی
مرینت.خوبم طبیعیه
زویی ادرینو چکار کردی دختر دست و پا چلفتی
مرینت.خودت چی فکر میکنی
زوییاگه به تو باشه که هنوز همون مرینت قبلی هستی و هیچی بهش نگفتی
مرینت.اگه بهت بگم دارم مامان میشم چی
زویی.چییییی مرینت با ادرین یعنی الان ادرین بابا شده وایی خودا بچه شما دوتا چه جیگری بشه
مرینت.هه هه هه اره شیش ماه پیش عروسی کردیم ولی خب آقا ادرین هول بود الانم سه ماهمه
زویی وایی خدا خیی خوشحال شدن
داستان ازدواجم را براش تعریف کردم که باعث شد یک ساعت از زمانمون بگذره ساعت۴شده بود تا به خودمون اومدیم سریع موهامو درست کرد ی شنیون ساده پشت سرم بای میکاپ ساده کمی رژگونه با ریمل و خط چشم و ی رژ کالباسی عالی شده بود دیگه ساعت پنج و نیم بود زویی کمکم که لباسمو بپوشم پوشیدم کلی با زویی گفتیم و خندیدم تا دیگه ساعت6شد ادرین بهم زنگ زد گفت من دم درم زویی تا دم در همراهم اومد ادرین تا زویی را دید ار ماشین پیاده شد با هم دست دادند
زویی.نمیدونی که این دختر چقدر خودشو برات میکشت
ادرین.هنوزم میکشه مگه نه
مرینت.یکم بیشتر از خودت تعریف کن معلومه که نه
بعد هر سه تاییمون زدیم زبر خنده با کمک ادرین سوار ماشین شدیم و به سمت تالار حرکت کردیم
وارد تالار شدیم توی راه ادرین کلی ازم تعریف کرد رفتیم پیش عروس دوماد با هر دوشون دست دادم بت عروس روبوسی کردیم دیدم ارکا و ادرین دارن با هم میپرن منظورم اینه حرف میزنن منو لیندا هم تنها بودیم گفتم لیندا ،لیندا اسم همسر ارکا هست خیلی دختر خوبی هست و البته خیلی خوشمله پوشت برنزه موهای فر مشکی چشمای آبی و اندام لاغر و رو فرم عالی بود به نظر من
با هم کلی حرف زدیم با لیدا مثل رفیق صمیمی شده بودیم شماره های همو گرفتم
مرینت.اقا ارکا این لیندا خانوم ما را اذیت نکنیا
ارکا.شما از همون اول چرا میری سراغ لیندا هی خدا هیچکی مارو دوست نداره ولی چشم هرچی شما بگی
ادرین.چرا ارکا جان من خودم میدوستمت
لیندا.مرسی مرینت همینجوری ادامه بدیم میکشیمشون
مرینت.اره دیگه ما اینیم
رفتیم سر میز نشستیم تا ساعت2شب جشن ادامه داشت
توی را برگشت بودیم که ناگهان......
========================================
ایننم ار این پارت خیلی طولانی دادما در برابر حمایت های کم شما ها خلی زیاده
هیچ حمایت ها بیشتر باشه پارت بعدی زود تر میدم