زندگی سخت یا ساده پارت ۲

Helen Helen Helen · 1402/06/21 12:44 · خواندن 1 دقیقه

برو ادامه مطلب بدو برو به من زل نزن

مری.صبح دیدم فیلیکس من رو بغل کرده و خوابیده نمیدونم چرا موبه تنم سیخ شد😬😬.آروم از تخت پاشدم رفتم صبحونه درست کنم.🥱
فیلیک.حس کردم مرینت رفت منم چون شب یکم خسته بودم اما زود خوابیدم بلند شدم.تقریبا یه ۵ دقیقه ای میشد مرینت رفته بود تو آشپزخونه منم رفتم رو مبل نشستم و تلوزیون نگاه کردم🖥📺
مری.صبحونه نیمرو زدم🍳🍳🥚 و بعد آوردم سر میز خواستم فیلیکس رو صدا بزنم 📢دیدم همینجاس😳
۷:۰۰
مری. بریم حاضر شیم برا دانشگاه🏫🏫
فیلیک.دانشگاه!😫😫😫😩🥱
مری.قرار دیروزمون که یادت نرفته؟؟🧐😏
فیلیک.نههههههههه😒😒😒🙄😑
مری.خوبه چون ۱۲ نفرن😈😈😈😈
فیلیکس قیافش.😶😶😶😶😶😏😒😒😒😒😒😒😐🙄
مری.من آمادم توچی؟؟🤗
فیلیکس.همچنین😏
نویسنده.رفتن دانشگاه و مری اونجا ۱۲ نفر از دوستاش رو دعوت کرد...🥵
۳:۱۰
مری.بریم که کلی وسایل واسه خرید داریم🤯🤯
فیلیک.باشههههه😪😪😪
۶:۰۰
مری.سلام به همگی خوش اومدید🥳🥳🥳.فیلیکس سلام کنن🤬🤬
فیلیک.سلام🙄
مری.بچه ها این برادر بزرگ من فیلیکسه البته ۱ سال باهام فاصله داره.🥲
کاگامی(بهترین دوست مرینت).مرینت واو چه خونه ی قشنگی داری!!🤑🤑
مری.بله ما باهم این خونه رو خریدیم😜
آلیا(دوست معمولی مری).اره مرینت خیلی بزرگه😉
مری.ممنون...بزارین کولر رو روشن کنم⚙💎💨
کاگامی.مرینت شام رو خودت پختی؟😋🤔
مری.نه این دفعه فیلیکس پخته😑
فیلیکس.پس بیاین شام🤪
نویسنده.همه ی دوستان حمله‌ور شدن به سوووی میز 🍔🍔🍕🍕🥘🍙
۸:۱۵
مری.بفرمایید دسر نوشابههه🍮🍷🍨🎂
۱۰:۰۵
فیلیک.من برم بستنی بخرم و بیام🍭🧊
مری.باشههه برو🥰
۱۱:۰۰
فیلیک.بستنی ها وارد میشوند.🥴🥳
۱:۳۰
دوستان.مرینت ما دیگه رفع زحمت میکنیم خدافظ👋
مری.نه بابا چه زحمتی💓
فیلیک.رفتم رو تختم دراز کشیدم و با گوشی بازی کردم📱📱
مری.رفتم نشستم ظرفهارو شستم🍻🌊 خواستم ظرف آخری رو بردارم دیدم که...
پارت۱۵،۳لایک و ۲۰کامنت