عشق اتشین❤️🔥f2p2
بر گشادی قلبه کردم و پارت دادم
========================================
به سه نرسیده خوابمون برد ساعت پنج بود از خواب بیدار شدم چشامو باز کردم دیدم ادرین زل زده بهم و موهام که روی صورتم بود را پشت گوشم زد و گفت.
ادرین.عشقم پاشو آماده شو بریم
مرینت.نپوشم میخوای چکار کنی
ادرین.اذیت نکن
مرینت.نمیپوشم
ادرین.خودم لباساتو عوض میکنما
مرینت.جرعت نداری
ادرین.میخوای نشونت بدم دارم یا ندارم؟!
داشت میومد سمتم که سریع از جام بلند شدم و دویدم سمت میز یدفعه سرم گیج رفت و چشمام سیاهی رفت و دردی توی شکمم حس کردم
ادرین.مرینت خوبی؟
مرینت.آی شکمم
ادرین.مرینتتت بریم دکتر
مرینت.نه بهترم
ادرین.مطمئنی
مرینت.اره عزیزم خوبم نگران نباش سرن گیج رفت
ادرین. اوکی پس یکم بشین بعد بپوش
مرینت.باشه عزیزم
ادرین دوباره رو تخت ولو شد منم بیخیال لباسمو در آوردم ولی ادرین اصلا هواسش بهم نبود چون میدونست نمیتونه خودشو کنترل کنه منم ی تاپ صورتی با ی شورت لی ابی پوشیدم مو هامم فرق زدم و خیلی شل بستم پشت سرم ی میکاپ ملایم کردم با تینت کمرنگ صورتی با کتونی های صورتی ادرین بلند شد و لپمو بوسید و خودشم ی تیشرت صورتی با شلوار جذب لی آبی با کتونی های آبیش پوشید و از خونه زدیم بیرون شکمم چند سانت بیرون زده بود ولی زیاد معلوم نبود توی راه بودیم یاد پدرم افتادم پدر مهربونم پدر قشنگم همیشه آرزو داشت من یا لوکا ازدواج کنیم نوشو ببینه تو همین افکار ودم که با صدای ادرین به خودم اومدم اشکامو پاک کردم داخل پاساژ رفتیم اول واسه من لبای خریدیم ی لباس مشکی جذب که از روی سینه هام سریع میشد تا روی زمینم کشیده میشد و توش از سنگ و تور استفاده شده بود حالا نوبت ادرین بود قرار شد اونم لباس مشکی بخره ادرین داشت کت و شلوار را پرو میکرد که پسر فروشنده که ی پسر جوون بود ی کارت جلوم گرفت و گفت خوشحال میشم بهم زنگ بزنی کارتو ازش گرفتم و جلو صورتش پاره کردم و با بطری آبی که دستم بود دستمو شستم ادرین از پرو بیرون آمد کت و شلوار خیلی بهش میومد قرار شد همینو بخره ادرین که داشت حساب میکر پسره چهار چشمی داشت منو نگاه میکردم متوجه نگاهش شدم ولی نگاهش نکردم و از مغازه بیرون رفیتم و دیگه ساعت نزدیکای 9بود قرار شد بریم رستوران رفیتم رستوران و میمون را انتخاب کردیم و نشستیم میز کناریم که چند تا دختر بودند داشتند پچ پچ میکردن که من ناخواسته شنیدم
؟.وای اون پسره را ببین قد بلند موهای طلایی و چشای سبز وایی کراش زدم
؟.برو بالا اون دختر م. آبیه زنشه نری سمتش ی وقت
؟.الان میرم بهش شماره میدم
؟.بخدا اگه بری
به ادرین اشاره کردم که متوجه شدم اونم داره گوش میکنه خندم گرفته بود دختره از جاش پاشد و اومد
؟.سلام آقا ی جذاب و بعد گوشیشو که روش شمارش بود گرفت سمت ادرین
ادرین خنده گوشه لبش اومد ولی خودشو جمع کرد و
ادرین.مرینت جان چیزی هوس نکردی برات بخرم شاید بچه دلش بخاد عشقم
دختره حسابی جا خورد و بعدش رفت بعد رفتنش منو ادرین پکیدیم از خنده و شامو آوردن اونشب گذشت و
الان روز عروسی بود .....
========================================
اینم از این پارت
برای پارت بعد سی لایک و سی کامنت
بای بای