تیکه ای از رمان عاشق لبخندت شدم
·
1402/06/17 14:49
·
برو ادامه مطلب
مرینت:
ارههه ..... بالاخره تموم شد ، به گوشیم نگاه کردم . ساعت ۸ شب بود و من از ساعت ۴ تو گیم نت بودم . الکی نیست که دستم درد گرفته . از روی صندلی بلند شدم و داشتم میرفتم به طرف خروجی گیم نت که الیا رو دیدم
+چرا گوشیتو جواب نمیدی
_ببخشید داشتم بازی میکردم
+حالا ولش کن بیا بریم خونه ما
_باشه بریم 🙂
.................
لایک و کامنت فراموش نشه ❤️
راستی اگه کاورش خوب نیست بگین من عوض کنم