رویا ی مرینت p 2 ✨❤️

کاربر بلاگیکس کاربر بلاگیکس کاربر بلاگیکس · 1402/06/16 07:55 · خواندن 1 دقیقه

سلوممم چطورین ؟ مرسیی بابت حمایت قشنگتون از پارت قبلی ❤️راستی مهسا براش برچسب درست کن 🧡 برین ادامه مطلب 🍡

وارد هواپیما شدیم ✈️

پیشخدمت: سلام بفرمایید ... صندلی شماره 25 صندلی شماست.

مرینت: ممنونم 😊

مرینت 💮💮

رفتیم و چمدون هارو گذاشتیم و الیا یکم وسایل برای روتین پوستی اورده بود ولی من صبح کرده بودم...

تا اون داشت روتین پوستی میکرد منم تو گوشی با نینو چت میکردم...

نویسنده: 

مرینت: بیا الیا نینوعه میخواد حالتو بپرسه.

الیا: حال ندارمممم 😪 از ساعت 6 صبحه بیدارم 😪

مرینت: خجالت دارههه بابا نینوووعهههه دیگههه 🙄🙄( هعییی و الیا منم که حال ندارم با هیچکس حرف بزنم 😞😐)

پیشخدمت: خانم ها ، لطفا ساکت 🤫

مرینت: ببخشید 😓😓

همینطوری میگذشت و هواپیما داشت اماده میشد و من چشمم خورد به دوتا پسر خوشتیپ 🤯🤯 وای خدایا چقدر جذاب بودن 😍 اما خوب اوکی من که هیچوقت عاشق نمیشم 😶 مامانم بهم میگه که عاشق شدن دقت میخواد منم ازش میترسم اوکی ولشون کن 😌 ولیییی چقدررر صداییی جذابببیی دارنننننن 😍😍😍( ژذاب لعنت*ی 🤣) وای خدا چقدر مودب هستن چه تیپ جذابی ( بابا ول کن دیگه 😐)

پیشخدمت: سلام آقایون ، آقای ارکا چی میل دارید ؟

مرینتم که اونجا عین جاسوس تمام مشخصات رو بررسی میکرد 😐 و درسته دیگه اینم شنید اسمش ارکا عه...

مرینت هم دوباره دست گل به اب داد و دستش خورد به کیف......

-------------------

خب تمامید 🤪 ببین براش خیلی زحمت کشیدم ♥️♥️✨✨ برای پارت بعد 20 تا لایک میخوام و 13 تا کامنت 😌😌🧡 بای 🍡