💙Blue eyes 36💙
عاح از گشادی
مرینت ♡
با صدای داد لایلا چشم هامو باز کردم دیدم که روی زمین افتاده و صورتش که قرمز شده رو گرفته و گریه میکنه
a: حواست باشه دست رو کی بلند میکنی کثافط!
B: ادرین! همین الان برو دفتر!!!
همه دور لایلا جمع شدن
L: آییی فکر کنم پام شکست صورتمم میسوزه!
B: آه عزیزم
آدرین رفت دفتر از تعجب خشکم زده بود همونجوری وایساده بودم
B: مرینت؟ مرینت!؟
m: چ چی بله؟
B: چرا آدرین لایلا رو زد؟
m: خ خانوم لایلا میخاست من رو بزنه و من چشم هامو بستم نفهمیدم چی شد
لایلا داد زد: دروغ میگه!
B: خب لایلا پس بگو چرا آدرین تورو زد؟
L: چ چون یه روانیه
آلیا: آره، تو دوروز پیش داشتی خودتو واسه همین روانی میکشتی؟
L: آیی صورتم!!
B: نیتن، لطفا به لایلا کمک کن و ببرش دفتر بهداشت
n: باشه خانوم
لایلا و نیتن که رفتن آدرین از در اومد تو
a: سه روز اخراجم کردن اومدم وسایلمو بردارم
B: زود باش
آدرین اومد وسایلشو برداره که دستشو کشیدم
m: چرا اینکارو کردی؟
لبخند زد: به خاطر تو بازم این کارو میکنم
m: ممنونم
a: خداحافظ
B: راستی، آدرین و مرینت به محض اینکه آدرین برگشت باید تحقیق رو ارائه بدید
a: چشم و رفت
🖤🖤🖤
حوصله نداشتم بیشتر بنویسم