عشق اتشین ❤️‍🔥f2-p1

R.A R.A R.A · 1402/06/13 17:12 · خواندن 3 دقیقه

سلام چطورید اینم پارت جدید و فصل جدید

========================================

گابریل.شوخی میکنید!!؟

ادرین.نه بابا جدی میگیم

با شنیدن این حرف همه اشک شوق ریختند و ادرین و مرینت را بوسیدند چون مرینت حالش به هم خورده بود جولیکا رفت براش ی آب قند آورد و مرینت آب قندون خورد

از زبان مرینت.

آب قند را خوردم ولی همون موقع اوق زدم حالم به هم خورد و دوباره دویدم سمت WC همه‌ی محتوای معدم خالی شد یعنی دیگه چیزی نمونه بود خود معدم بیاد بالا 

خلاصه شب به خونه خودمون رفتیم  و خوابیدیم

وسط شب بود از خواب پریدم و بالشتم را خونی دیدم میز آرایشی روبه روم بود دیدم از بینی من خون اومده ترسیدم و گریه کردم و ادرین را صدا زدم

مرینت.ادرین ادرین پاشو حالم خوب نیست ادریننن

ادرین.چی شده با صدای خواب آلود

مرینت.خون از بینیم اومده توی خواب

ادرین.چ..چ...چی پاشو بریم بیمارستان برای بچه اتفاقی نیوفتاده باشه

مرینت.من میترسم

ادرین .نترس عزیزم پاشو صورتت را بشور لباس بپوش بریم فقط معاینت کنن

مرینت هق هق کنان.باشه

به بیمارستان رفتیم دکتر معاینه کرد ازم سونو هم گرفتن خدارا شکر حال بچه خوب بود فقط بخاطر بارداری من ممکنه هرازگاهی خون دماغ بشم و این طبیعیه دوباره به خونه رفتیم صبح شد ادرین باید می‌رفت شرکت (ادرین علاوه بر مدلینگ مدیر شرکت هم هست) میخواستم پاشم براش صبحونه درست کنم ولی گفت تو شرکت میخورم تو استراحت کن

ماه سوم بارداری

چشمامو باز کردم ساعت12ظهر بود تا حالا اینقدر نخوابیده بودم پاشدم پایین رفتم صبحانه خودم ساعت نزدیکای دو بود ساعت سه ادرین میاد خونه پس ی ماسک زدم و شروع کردم به آشپزی تصمیم گرفتم پیتزا درست کنیم بلاخره پدر ما هم نونوا بوده دیگه پس خودم خمیر نونشو آماده کردم و مواد را روی خمیر ریختم و توی فر گداشتم و کمی خونه را مرتب کردم که در خونه باز شد چه زود گذشت اصلا متوجه نشدم ولش کن به سمت در رفتم ادرین را به آغوش کشیدم و لباشو بوسیدم 

مرینت.چی شده شیطون چرا اینقدر خوشحالی

ادرین. یکشنب عقد آرکا ست

مرینت.وا ارکا کیه دیگه

ادرین.رفیقم و همکارمه توی شرکت کار میکنه ی جورایی جای داداش نداشتمه

مرینت.اهوم خب من چکار کنم!

ادرین.هیچی دیگه امروز چهار شنبه هست بعد ظهر میریم لباس بخریم 

مرینت.اخه من با این وضعم کجا بیام نفسم

ادرین.ضد حال نزن دیگه مطمئنم با همسرش رفیق صمیمی میشید

مرینت.باشه خب میام

ادرین.بوی سوختگی میاد

مرینت.این وای روتخته بشورنت ادرین غذام سوخت

ادرین.چه بکی خوبی هم داره نکنه پیتزا درست کردی

مرینت.خوبه نسوخته برشته شده اره پیتزا برات درست کردم آقاااا

ادرین.دور دستات بگردم خاننووووممممم

ناهارمون را خوردیم و ادرین گفت یکم استراحت کنیم بعد ظهر باید بریم خرید رفتیم طبقه بالا دیگه نمیتونستم صاف بخوابم  کوچولوی مامان بزرگ شده دیگه یه طرفی دراز کشیدم ادرین اومد پشت من خوابید و منو به خودش چسبوند به سه نرسیده خوابمون برد .......

 

 

========================================

 

خب خب هرچی لایکا و کامنتا بیشتر باشه زود تر پارت میدم