جانشین فصل 2 پارت 19 ( واکنش زنجیره ای )

Tony Tony Tony · 1402/06/13 16:32 · خواندن 4 دقیقه

سلام دوستان اومدم با پارت جدید . اگه کمه لطفا بخشید چون قسمت هایی از داستان طوریه که باید ببینید . من فقط توصیف کردم و برای همین امروز یکم کم شد . ولی برای پارت بعدی باز هم زیاد میدم . بزنید روی ادامه مطلب 

دیگه وقت رفتن بود ... مرینت رو بردم داخل اتاق . در رو هم قفل دیجیتالی کردم . ( چون تکنولوژی زره طوریه که با فکر کردن به چیزی اتفاق می افته دیگه نمیگم کلاه رو بستم . کلاه بسته میشه . کلاه زره آهنی ) کلاه زره آهنی بسته شد . نردبون رو گرفتم بالا برم که :

  • جارویس : آقای اگرست . اهم میخواید با نردبون برید بالا ؟
  • آدرین : راست میگی ها . من میتونم پرواز کنم !
  • جارویس : آهنگ نمیخواید ؟
  • آدرین : تاپ مورد علاقه استارک چی بود ؟
  • جارویس : blood code  . پخش کنم ؟
  • آدرین : باید چیز خوبی باشه . 

دوستان داخل پرانتز توصیه میکنم که آهنگ رو گوش بدید . موسیقی متن این پارت آهنگ کد خونیه .

 

 

با شروع آهنگ , منم شروع کردم به پرواز کردن .با وایبی که آهنگ داشت هیجانی که بهم میداد خیلی زیاد بود . بالا میرفتم و میرفتم و میرفتم . تا جایی که با شروع آهنگ رسیدم . شلیک به سر . کف گرگی . زیر زانو . حدود 7 نفر رو نفله کردم . با قطع شدن بیس آهنگ , پرواز کردم و خیلی یهوییی یه جا محو شدم . همه داشتن این طرف و اونطرف رو نگاه میکردن . یکیشون جلوم بود . با شروع شدن دوباره بیس آهنگ , از سایه اومدم بیرون و گردن اونی که جلوم بود رو شکستم . خیلی ناگهانی و اتفاقی دیدم که یه نفر یه RPG  دستش بود .نتونستم بهش برسم . اون شلیک کرد و به یه محموله خیلی خطرناک و منفجره اونجا برخورد کرد . یه انفجار خیلی بزرگ اتفاق افتاد . اونقدر بزرگ که من از تونل افتادم بیرون و حدود 30 متر از زمین فاصله گرفتم . 

  • مرینت : آدرین !! تو خوبی ؟
  • آره خوبم . جارویس کمکم کن ! من هنوز کار با زره رو خوب بلد نیستم .
  • حله آقای اگرست . خلبان خودکار که خودم باشم فعال شد . این بیرون خیلی شلوغه . خوبه که همسرتون رو اون جا قاییم کردید . دور و بر تون پر از ماشینه . اونا همشون دارن شما رو میبینن . میخواید چی کار کنید ؟ 
  • اممم
  • آقای اگرست مراقب باشید . هلیکوپتر !!!!

که دیدم یه هلیکوپتر تنظیم کرده دقیقا روی من . تیر بار آماده شلیکه . هوای گرم کویر . از یه طرف جون خودم رو برداشتم و دارم فرار میکنم . از یه طرف فکرم پیش مرینته . یه نقشه خوب ریختم ... 

  • جاوریس یه نقشه پرواز با ارتفاع پایین کنار ماشین های دشمن تنظیم کن . هلیکوپتر رو  تحریک کن تا یه موشک شلیک کنه . 

یا اوج گرفتن آهنگ از تونل دور شدم . هنوز هلیکوپتر داره میاد دنبالم . دور زدم و به سمت ماشین های دور ور تونل شتاب گرفتم ... 

 

موشک شلیک شد . با تمام سرعت داشت بهم نزدیک میشد . 

  • جارویس , هنوز به ماشین ها نرسیدیم . سرعت رو بیشتر کن . 
  • افزایش 3 درصدی سرعت ... انجام شد 

یهو انگار 400 کیلومتر بر ساعت به سرعتم اضافه شد . من که حسابی از موشک فاصله گرفتم . آهنگ به اوجش رسیده بود . به محل مورد نظر رسیدیم . 

  • جارویس حالا 
  • حله 

سرعتم یهو خیلی کم شد . جا خالی دادم گذاشتم موشک ازم رد بشه . به سمتش هجوم بردم . و موشک رو گرفتم بغلم . توی هوا یه دور 360 درجه زدم طوری که از بالای هلیکوپتر به پشتش رفتم موشک رو ول کردم به سمت هلیکوپتر . موشک به سمت پره هلوکوپتر حرکت کرد . پره هلیکوپتر رو منفجر کرد . آروم آروم هلیکوپتر ارتفاع کم کرد و به یکی از ماشین ها و منفجر شد . چون ماشین ها کنار هم بودن انفجار یکیشون باعث شد به بقیه هم آسیب برسه و اون ها هم منفجر بشن . با تموم شدن انفجار ماشین ها , آهنگ هم تموم شد . با یه حس غرور گفتم . 

  • وقتی میگم واکنش زنجیره ای منظورم اینه .
  • آقای اگرست . تبریک میگم . خیلی خوب از پس این ماجرا بر اومدید . فقط یه مشکلی هست . 
  • چیه ؟
  • به خواطر سر و صدایی که شده از سمت ارتش و سپاه ایران درحال سر رسیدن به این محل هستن . تا شما رو اینجا ندیدن باید از ایران خارج بشین . 

اون روز مرد آهنی دوباره برگشت . من و مرینت برگشتیم به نیویورک . 

اتفاق هایی که بعد از اون روز افتاد ...

 

بعد از روشن شدن زره آهنی من به تمام حساب های بانکی استارک دسترسی پیدا کردم .

 

یه ویلای خوب داخل شهر گرفتیم . من یه دفتر سرمایه گذاری با مدیریت مرینت باز کردم و شروع به کار در کنار درس شدیم . بعد از چند ماه دانشگاه هم تموم شد . دیگه وقتش رسیده بود ... 

 

پدر ها و مادر هامون رو دعوت کردیم به نیویورک . تدارک همه چیز رو دیده بودیم . اون ها هم مطلع بودن . مکانش . مهمون ها . لباس ها ... 

اون روز , روز عروسیمون بود ...