عشق بچگی s4 p5

𝒩𝒾𝓎𝒶𝓎𝑒𝓈𝒽 𝒩𝒾𝓎𝒶𝓎𝑒𝓈𝒽 𝒩𝒾𝓎𝒶𝓎𝑒𝓈𝒽 · 1402/06/12 20:05 · خواندن 1 دقیقه

.

مرینت. ام ما سرپرستی این بچه رو قبول کردیم 

همه. چییییی؟

مرینت. مشکلی هست کار اشتباهی کردیم

امیلی.  جوک میگی کارتون فوق‌العاده بود هم خودتون حال و هوا تون عوض میشه هم بعد مثل بقیه بچه های مثل خودش وقتی بزرگ شد حسرت داشتن پدر مادر تو دلش نیست 

تام. با امیلی موافقم

تیم (گابریل). تازه با داشتن همچین نوه و بچه هایی افتخار می‌کنیم 

کاگامی. داداشی بهت افتخار میکنم 

زویی و لوکا. کارتون خیلی خوب بود

مرینت. فقط نباید به کسی بگید بچه‌ی خود ما نیست همه فکر میکنن که من به دنیاش آوردم 

همه. باشه😒

امیلی. من قول نمیدم

آدرین. مااااااامان

امیلی. باشه

کاگامی. 🤣🤣🤣🤣

امیلی. باید یه چیزی رو به همتون بگ

آدرین.  چی

امیلی. منو تین بچه دار نمی‌شدیم یعنی نازا بودیم هردو مون این مشکل رو داشتیم

کاگامی. خب

امیلی. کاگامی هم مثل همین بچه به سرپرستی گرفته شد  با ورود کاگامی به زندگیمون همچی رنگ دیگه ای گرفته بون شادتر شدیم ولی همراه با غم

کاگامی.چیییی من 

آدرین. یه لحظه وایسا من چی

امیلی. انگار معجزه ای شد که بعد سال ها تو وارد زندگیمون شدی من باردار شده بودم

کاگامی. پدر مادر اصلی من چی بعد من چجوری هم خون شمام

امیلی. پدرت برادر تیم(گابریل) بود مادرت هم یکی از آشنا های من بود یعنی از خون من بود پدر مادرت وقتی چهار ماهت بود تو رو دادن دست ما و رفتن به یه مسافرت ولی توی جاده تصادف میکنن و فوت میکنن ماهم سر پرستی تورو قبول کردیم 

کاگامی.......

_________________________________________

اینم از این پارت