( آخر) new world 🌍p60

𝓐𝓶𝓪𝔂𝓪 𝓐𝓶𝓪𝔂𝓪 𝓐𝓶𝓪𝔂𝓪 · 1402/06/10 20:30 · خواندن 3 دقیقه

هه  پارت آخره از این به بعد کرم ریزیام برا داستان جدیدمه اسمشو هنوز انتخاب نکردم

این پارت برای پانی هستش چون به دلیله دیر پارت دادن قهر کرده می خوام آشتی کنه

پانی غلط کردمممممم

 

 

هوگو غیرتی شده بود و ِِِِِِِِِِِِ اما هم از اینکه خیلی به داداشش نگاه می کنن حس خوبی نداشت ِاما برای اینکه مطمئن بشه که کسی نزدیک به داداشش نمیشه دست های هوگو رو می گیره که می بینه یکی از دخترا داره میاد سمتش و بهش میگه : تو چرا دستش رو گرفتی هان، اون دختر ِاما رو می ندازه زمین 

هوگو دسته ِِِ اما رو می گیره و بلندش می کنه و به اون دختر میگه : چیکار می کنی یبار دیگه با خواهرم این کار رو کنی من می دونم با تو 

دختر که از کارش پشیمون بود معذرت خواهی می کنه چون فکر می کرد ِاما یه دختری هستش که همش دنباله هوگوعه و نمی دونست که خواهرشه 

همه دخترا و پسرا نفس راحتی می کشن چون فهمیدن که اون دوتا خواهر و برادر هستن نه چیزه دیگه ای

ولی هوگو بازم غیرتی می شد چون پسر ها خیلی به ِاما نزدیک می شدن که وقتی داشتن بر می گشتن خونه هوگو اخم کرده بود 

_____________________________________________

مرینت و آدرین متوجه ناراحتی پسرشون می شن می رن و از هوگو می پرسن : هوگو چی شده چرا ناراحتی 

هوگو با اخم بچگونش میگه : تو مدرسه پسرا خیلی به ِِاما

نزدیک می شن و من اینو نمی خوام مرینت و آدرین به هوگو لبخند می زنن و هوگو رو بغل می کنن

______________________________________________

پنج سال از همه اون اتفاق ها می گذشت البته غیر از اتفاق هایی که تو روزه تولده مرینت افتاد 

تو این پنج سال همه چی آروم بود بدون لایلا و کسه دیگه ای مرینت و آدرین زندگی که همیشه آرزوشو داشتن رو دارن کناره بچه هاشون

آدرین تونست شرکتش رو یکی از بهترین شرک های جهان کنه و جذاب ترین مرد جهان معرفی شد 

مرینت هم مثل آدرین خوشگل ترین زن جهان معرفی شد و یکی از معروف ترین طراح مد ها

هوگو و ِِِِِِِِِِِِِِِِِِِِِِِِِِِِِِِِِِِِِِِِِِِِِِِِِِِِِِِِِِِِِِِِِِِِِِِِِِِِِِِِِِِِِِ اما ، مایا مدل های معروف پاریس بودن هوگو هنوز از    اینکه پسرا خیلی به ِاما نزدیک می شدن ناراحت بود و غیرتی می شد، هوگو و ِاما رتبه اول مدرسه بودن 

و مایا اون دختر کوچولو تازه رفته بود مدرسه و تخیلات بچگونه  داشت مایا هم مثل خواهرش پسرا زیاد دنبالش بودن و این باعث می شد که هوگو دو برابر غیرتی بشه 

______________________________________________

مرینت بعد از خوابوندن مایا از اتاق خوابش اومد بیرون و به اتاق خودش و آدرین رفت 

آدرین با مهربونی به مرینت میگه : خوابید؟ 

مرینت با لبخند میگه : آره خوابید 

آدرین بلند میخنده و بعد بوسه ی طولانی روی لب های مرینت می زنه 

ولی این بوسه آخرین بوسشون نیست اونا تازه داره زندگیشون شروع میشه زندگی که با وجود لایلا جهنم شده بود ولی حالا اونا با نبوده لایلا بهترین زندگی دنیا رو داشتن اونا یک دنیای جدید داشتن در کناره بچه هاشون پدر و مادرشون دوستاشون 

تموم شد امیدوارم خوشتون اومده باشه و مرسی که تا اینجا کرم ریزیام رو تحمل کردین ❤