عشق باعث جنایت است 🖤💋P4

Maria Maria Maria · 1402/06/10 14:46 · خواندن 3 دقیقه

سلام دوستان اینم پارت جدید بابت کاور از نیکیتا ممنونم .  من فقط فردا نمیتونم پارت بدم به خاطر سالگرد فوت مادرم برای همین ممنون میشم درک کنید 🙏🏻😞

شروع داستان📑 وقتی فردا عمل شدم باید به مدت 5روز داخل بیمارستان بستری باشم و دست چپم هم داخل گچ بود باورم نمیشد آدرین هزینه عمل به این گرونی رو داده 💶 . بعد از 5 روز که مرخص شدم و به خونه رفتیم  دیگه لازم نبود که همش توی یک مکان خسته کننده بشینم یا بخوابم . مامان هم امروز برام غذای مورد علاقه ام  رو درست کرده بود سوپ فندق 🥣 پدر هم برام شیرینی پخته بود 🧁 بعد از نهار روی صندلی داخل اتاقم نشستم و به کارتی که آدرین بهم داده بود خیره شدم و شمارشو داخل گوشیم سیو کردم 🤳🏻 و به آدرین زنگ زدم خیلی وقت بود که دلم یک ماجراجویی میخواست بعد از چند بوق جواب داد و صدای گرمش توی گوشم پیچید :سلام من آدرین اگرست هستم . میتونم کمکتون کنم ؟مرینت :سلام آدرین منم مرینت تو الان توی اداره پلیس هستی ؟ آدرین :آره و قرار شده بریم سر صحنه جرم تو هم میای؟ مرینت:آره میخواستم همینو بهت بگم میشه لوکیشن رو برام بفرستی به همین شماره . آدرین:آره برات میفرستم و من باید برم لطفا توی راه مواظب خودت باش مرینت خداحافظ. مرینت :خداحافظ👋🏻 بعد هم که آدرس رو برام فرستاد منم آماده شدم و پیاده  رفتم به سر صحنه جرم 

https://s6.uupload.ir/files/screenshot_۲۰۲۳۰۸۲۹-۱۸۲۷۳۳_chrome_fxz.jpg

لباس مرینت 👆🏻

 بعد که به صحنه جرم رسیدم کلی ماشین پلیس و مامور و کارآگاه دور یک جسد جمع شده بودن و یک نفر که اجازه می‌داد بقیه برن اونجا منو صدا زد :اوی دختر جون دنبال کسی میگردی؟😏 مرینت:بله من دنبالآدرین اگراست میگردم . مامور: خب اشتباه اومدی اون نیومده . مرینت:امکان نداره خودش بهم گفت که میاد . بعد یک نفر از پشت دستشو روی شونم گذاشت آدرین:جان چند بار بهت گفتم انقدر مسخره بازی در نیار . جان:اوه اوه آقا آدرین غیرتی شده مگه این خانوم کوچولو کیه؟ آدرین :خب اون دوست دخترمه !! . من قرمز شدم و بعد هم دستم رو گرفت و از جلوی اون آقا رد شدیم آدرین پیشونیشو مالش داد :امم خب مرینت اگر چیزی گفتم که ناراحتت کردم منو  ببخش چون این جان خیلی پاپیچ من میشه و کل روز رو میره روی اعصابم ... خب حالا یک دستکش بردار و قراره بریم از پزشک قانونی اطلاعاتی بگیریم . بعد به پیش یک خانومی رفتیم که در حال عکس گرفتن از سر صحنه جرم بود📸 آدرین :سلام اِلا امروز چی داریم ؟اِلا:سلام امروز همسایه ها از طبقه 3 که اتاق همین مرد بوده صدای درگیری شنیدن و دیدن که یک نفر از پنجره پرتش کرده پایین ولی به صورتش ماسک زده بوده اگه‌میخواید برید و از همسایه ها بازجویی کنید . مرینت:آدرین بزارم سوال ها رو من بپرسم . آدرین سرش رو به نشونه بله تکون داد بعد به سمت یک خانوم مسن رفتیم که اتاق کنار اون مرد زندگی می‌کرده مرینت:سلام ببخشید من دستیار کارآگاه اگرست هستم میشه بگید از چه ساعتی صدای بحث کردنو شنیدید ؟ سارا:سلام اسمم سارا هست و از ساعت 8:30 شب صدای بحث کردنو شنیدم مثل اینکه سر مواد مخدر داشتن دعوا میکردن و 45 دقیقه بعدش اومدم بیرون و جسدش بیرون بود و آروم حرف می‌زد که دنبال چتر قرمز بگردید . بعد هم سوالات دیگه ای ازش پرسیدیم و منم دنبال چتر قرمزگشتم و داخل آپارتمان خودش بود و روش هم اسم شرکتشو زده بود فرستادیم به پزشک قانونی..... خب این پارت هم تموم شد لطفا حمایت کنید دوستان عزیزم 😘😘😘😘😘