عشق بچگی s3 p13

𝒩𝒾𝓎𝒶𝓎𝑒𝓈𝒽 𝒩𝒾𝓎𝒶𝓎𝑒𝓈𝒽 𝒩𝒾𝓎𝒶𝓎𝑒𝓈𝒽 · 1402/06/09 20:02 · خواندن 1 دقیقه

سلام اینم از پارت ۳۳

مرینت. بسهههههه

آدرین. یا ابلفظل اعصبانی شد

مرینت. من مامانم

لوکا و فیلیکس. باشه حالا

مرینت. فیلیکس میریپیش کاگامی چمدونت رو میبندی بریم مسافرت یه دو هفته ای مرخصی میگیری 

فیلیکس. خا

مرینت.  من میرم خونی

آدرین. بیا باهم بریم

مرینت. ماشین آوردی

آدرین. آره

مرینت. اوکی من رانندگی میکنم

آدرین. رانندگی کن

دوساعت بعد

مرینت. من حاضرم 

فیلیکس. صلوات

مرینت. کاگامی کو

فیلیکس. داره آماده میشه

کاگامی. من آماده ام 

مرینت. آدرینننننننن

آدرین. صلوااااااات

مرینت. فیلیکس خان هر کاری کنی تلافی شو سرت میارم

فیلیکس. از بچگی همینجوری بودی

آدرین. از پرواز عقب می افتیم

مرینت. من دوست نداشتم بیام قبرس زورم کردین 

آدرین. دفعه بد هر جا بگی میریم

______________________________________________

میدونم خیلیییی کم بود ایده ایی داشتم که اسم بچه های لوکا و فیلیکس یادم نمیومد مجبور شدم همین قدر بنویسم