ازدواج اجباری#18
میشه ب اون پستی ک نوشته اعلام برنده برید و به نقاشی شماره 2 رای بدید 🥺
کلاس طراحی میرم و ب انیمه علاقه دارم:)
ممنونتونم 🥺🫂
بعدم خودشو دوستای جلف تر از خودش زدن زیر خنده همش تقصیر خودم بود اگه به خازر لجبازی با کامران اینجوری تیپ نمیزدم و ارایش نمیکردم الان یه همچین بی سر و پاهایی جردت متلک انداختن نداشتن راه افتادم طرف بوفه ای که کامران رفته بود اون پسرام پشت سرم راه افتاده بودن با دستی که روی ب.ا.س.ن.م قرار گرفت جیغی زدم و برگشتم طرف پسره و همچین خوابوندم تو صورتشو شروع کردم به فحش دادن از ترس داشتم سکته میکردم اون نقطه از پارکم هیچکس نبود سعی کردم اصلا نشون ندم که ترسیدم یکی از پسرا از پشت خودشو بهم چسبونده بود و داشت خودشو بالا وپایین میکرد و ای جون ای جون میگفت خواستم ازش جدابشم که دستشو دورم حلقه کرد و اون پسرای دیگم میگفتن -ارمانزنگ بزن داوود ماشین و بیاره بریم خونه ما کسی نیست یه شب توپ بااین خانومی داشته باشیم بعدم دتشو کشید رو لبم وگفت -اووووووووومممممممم جون دارم لحظه شماری میکنم با دیدن قامت کامران زدم زیر گریه پسری که از پشت بغلم کرده بود گفت -چیه عزیزم لذت نمیبری؟اشکال نداره مهم منم که دارم لذت میبرم کامران با عصبانیت و قدم های تند داشت بهمون نزدیک میشد با کفشام که پاشنه 10 سانتی نوک تیزی داشت محکم کوبوندم تو پای پیری که پشت سرم بود اخی کرد و ولم کرد سریع اومدم برم طرف کامران که اون یکی پسره دستمو وگرفت -کجا خانومی به همین زودی میخوای بری؟در خدمت باشیم کامران از پشت گردن پسره رو گرفت که پسره ولم کرد با حرص گفت -که میخوای درخدمتش باشیاره عوضی؟
راستی کسی میتونه ی کوشولو سکه بهم قرض بده؟بیاد پی وی 🥺
جبران میکنم