قمارعشق p17

. 𝓶𝓪𝓼𝓾𝓶𝓮𝓱. . 𝓶𝓪𝓼𝓾𝓶𝓮𝓱. . 𝓶𝓪𝓼𝓾𝓶𝓮𝓱. · 1402/06/08 20:18 · خواندن 3 دقیقه

*🤕

مرینت 

صبح وقتی بیدار شدم دیدم که آدرین منو بغل کردم ، ولی از نزدیک خیلی قشنگ بود مو های طلایی بهم ریخته جلوی صورتش و چشمای ... چشماش رو باز کردم گونه هام سرخ شد و از آدرین فاصله گرفتم 

 

آدرین 

 

وقتی بیدار شدم مرینت توی بغلم بود چشماش (گندم دوم پیدا شد خیلی افتضاح هستم شما ببخشید به پای گندم نمی رسم🤣😅 )عین چشمه ای که آفتاب زده بود گونه های که به رنگ گل سرخ شده بود ازم فاصله گرفت منم خجالت کشیدم .

که در به صدا در اومد 

آدرین : کیه ؟

در باز شد (گل اومد خانم معلم خوش اومد 🤣🤣سم خالص نوستالژی های دهه 70و 80) 

گاگامی : سلام ببخشید مزاحمتون شدم تا به حال اومدم دیدم خوابیدن خیلی ناز خوابیده بودین 

 

مرینت با خجالت : مگه چه جوری خواب بودیم 

 

گاگامی : همدیگر رو بغل کرده بودین خیلی ناز بودین 

 

آدرین که تا الان داشت ریز ریز خنده میگرد 

 

نگاه سنگین مرینت که داشت بهش اخم میگرد رو حس کرد و خودش رو جمع و جور کرد و گفت 

آدرین : ببخشید 

 

آدرین : برای چی اومدی 

 

گاگامی یه سرفه کرد و صدا شو صاف کرد :

می خواستم بدونم که مرینت با من بیرون میاد آخه دیشب اومدم بگم ...

که آدرین نزاشت گاگامی حرف بزنه 

 

آدرین گفت 

 

باشه ، تو که نمی زاری یک دقیقه با زنم خلوت کنم 

 

راوی بعد از دو پارت غیب برگشت 

(آدرین دروغ میگه مس سگ  سگ که نه خوک وای اعصابم خورد شد .)

گاگامی : پس من برم آماده بشم ... آهان راستی مرینت میگم لباس گرم بپوش چون هوا سرده به احتمال زیاد امکان بارش باران هست بعد بیا پایین مامان جان  صبحانه  آماده کرده

 

مرینت : آخه خاله چرا زحمت کشیده ولی باشه ممنون که گفتی  

 

آدرین : امروز فلیکس چیکار هست 

 

فلیکس و خاله که داشتن فال گوش وایستادن  با شنیدن اسم فلیکس در باز شد 

 

فلیکس  خاله : سلام بر همه دوستان 

 

آدرین : ای کاش پول می خواستم 

 

مرینت و گاگامی و خاله میزنند زیر خنده 

 

گاگامی : خوب پس برنامه من با مرینت میرم فلیکس و آدرین باهم 

 

خاله : پس من چی 

 

مرینت : شما هم با ما بیاین خاله 

 

خاله : نه بابا من می خوام به خواهرم زنگ بزنم و کلی کار دارم باهاش 

 

مرینت:  ببخشید  اگه اشکال ندارد برین بیرون میشه برین بیرون لطفاً می خوام لباس عوض کنم 

 

وقتی که خاله و گاگامی و فلیکس از اتاق بیرون رفتن 

 

مرینت : تو نمی ری 

 

آدرین : مگه زن آدم بخواد لباس عوض کنه باید بره بیرون 

 

مرینت : آره 

 

آدرین : می خوام برم حموم 

 

مرینت : صبر کن من می خوام برم بعد تو برو 

 

آدرین : باشه 

 

 

خوب بسه دیگه :) 

 

اگه لایک و کامنت ها به 25رسید امشب می زارم اگه نشد فردا براتون می زارم  

 

دوستون دارم 😉❤️