منشی قلبمp8

R.A R.A R.A · 1402/06/08 10:55 · خواندن 2 دقیقه

بریم پارت بعدی اگه حمایت ها کم بشه دیگه ادامه نمیدم

 

~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~

روز بعد

از خستگی دیشب زود خوابم برد و امروز با صدای رزیتا از خواب بیدار شدم برخلاف این چند روزه همه جا تمیز و مرتب شده بود رزیتا کنارم روی تختم نشست و دستامو فشار داد و گفت

رزیتا.مرسی که نجاتم دادی این کار هر کسی نبود شاید اگه من اینجا نبودم هیچوقت نمیتونستم دوباره سرپا بشم و سالم باشم

مت.کاری نکردم من خودم جون تو را با اون توله سگ وحشی به خطر انداختم به خودمم قول دادم که خودم دوباره حالت را خوب کنم ولی تو باید هنوز استراحت کنی باید دوباره بدنت را چک کنم ببینم همه‌ی لخته خون ها از بین رفته یا نه زخمت بسته شده یا نه چرا بلند شدی و شروع کردی ب کار کردن شاید برات خطر داشته باشه حالا هم برو تو اتاقت آماده شو تا بیام

رزیتا. باشه ولی بازم من مدیونتم 

نمیدونم چرا ی حسه عجیبی بهم دست میده انگار تا رزیتا را می‌بینم قلبم شروع میکنه به تند تند تپیدن و صورتم داغ میکنه و به پته پته میوفتم ولی منو اون فقط همکاریم تو همین افکار بودم که یادم افتاد باید می‌رفتم اتاق رزیتا دستکش دستم کردم و به اتاق رفتم رزیتا با بیکینی روی تخت دراز کشیده بود اول رفتم سراغ زخمش چیزی که میدیدم باور نکردنی بود دیگه اثر از اون زخم روی پای رزیتا نبود توی صورت رزیتا لبخند زدم که باعث شد لپاش سرخ بشه بدنش را چک کردم دیگه اثری از لخته خون نبود خم شدم و روی گونش را بوسیدم و گفتم سرت که درد نمیکنه گفت نه میخواستم بیرون بزم که پاشد نشست و مچمو گرفت و بغلم کرد و گریه کرد با گریه و هق هق گفت مرسی که نجاتم دادی دستم را لای موهاش بردم و گفتم کاری نکردم وظیفمو انجام دادم 

توی همین فاصله هنوز رزیتا سفت بغلم کرده بود دیگه لپام گل انداخته بود و قلبم شروع کرده بود به تپیدن بعد از چند دقیقه رزیتا از بغلم در اومد و رفت نشست منم از اتاق بیرون رفتم تا لباسش را بپوشه

 

 

 

 

 

چند روز به همون روال عادی می‌گذشت ولی هر زور حسم نسبت به رزیتا بیشتر می‌شد و دیگه اصلا نمیتونستم خودمو کنترل کنم حالا دیگه وقتی میدیدمش دستام هم میلرزید تا یک روز........

 

 

 

 

~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~

اینم از پارت بعدی برای پارت بعد

20لایک و

20کامنت

راستی چند تا سوال

1چرا رزیتا خانواده اش را از دست داد؟

2جک چه نسبتی با دکتر مت داشت؟

3قبل از خانه مت خانه رزیتا کجا بود ؟

تو کامنتا بهم بگید 

بای بای