عشق بچگی s3 p9

𝒩𝒾𝓎𝒶𝓎𝑒𝓈𝒽 𝒩𝒾𝓎𝒶𝓎𝑒𝓈𝒽 𝒩𝒾𝓎𝒶𝓎𝑒𝓈𝒽 · 1402/06/05 22:52 · خواندن 2 دقیقه

چی رو نگاه میکنین برین سراغ داستان

مرینت 

داشتم با آدرین کل کل میکردم سر بچه آوردن که دیدم یهو نیست نگران شدم چون زخمی که اون موقع بهش خورد با لباس کت نباید زیادی فعالیت داشته باشه چون زخمش باز میشه 

آدرین. من اومدم

مرینت. کجا بودی

آدرین. رفتم دارو خونه

مرینت. واسه چی

آدرین. واس این 

مرینت. تو رفتی برای من تست خریدی

آدرن. حالا برو تست بده

مرینت.  گمشو بابا (یاد اون فیلمه افتادم)

آدرین. مرگ من برو 

مرینت. این میدونه من رو چه چیزایی حساسم باز میگه بده من برم

آدرین باشه برو

 

 

 

 

میخوام حرستون بدم 

 

 

 

 

 

 

برین ادامه

 

 

 

 

 

 

 

 

 

یکسال قبل

 

 

مرینت 

حدود پنج ماهی از دستگیری آدرین می‌گذشت نگران زخم رو بدنش بودم چون در حالت عادی خیلی درد داره و باید درمان بشه اگه هم نشه باید تغییر شکل بده تا زخمش آروم بگیره

آدرین

زخم بدنم خیلی دردمیگرفت میدونم تنها کاری میتونستم درد رو تا مدتی از بین ببرم تغییر شکل بود من نمیتونستم تغییر شکل بدم چون انگشترم رو ازم گرفته بودن من تو انفرادی زندانی بودم  اوه وقت ملاقاته

مرینت. زخمت خوبه 

آدرین.  بهتره ولی درد میاد

مرینت. یه درمان داره که فقط استاد سوهان میدونه کجاست

آدرین. چه ترکیبی 

مرینت. اینجا نمیشه بیا درگوشی بگم آب دریچه میراکلس . خون کفشدوزک یعنی من که دست خودمه و عشق واقعی

آدرین.  جانم دوتا دومش موجوده ولی اولی ناموجود

مرین. باز هم شوخیت گرفت

 

 

 

 

 

 

برگردیم به یکسال بعدش

آدرین. مری بدو بیا میخوام بدونم بابا میشم یا نه 

مرینت. اومدم 

آدرین. بلاخره اومدی

مرینت. میخوام یه چیز بگم میترسم ناراحت بشی زخمت درد بگیره (چون زخم به قسمتی زیر قلبش خوردی بعد قلبش هم خراش خورده اگه احساساتی بشه زخم درد میگیره) 

مرینت. متاسفانه من من 

______________________________________________

بقیه فردا شاید پس فردا چون فردا کلی کار دارم