روزی که عشق به دنیا آمد ❤️ و مرد 🖤 p7

Hantr ✨ Hantr ✨ Hantr ✨ · 1402/06/04 23:22 · خواندن 2 دقیقه

این پارت مرینت می بینه.........🥹🥲💔😰

سلام 👋🏻

بریم برای رمان ✍🏻😉 


مرینت # 

دیدم که همه جا بهم ریختس 😰😰😰😰

رفتم داخل 🏃🏻‍♀️ شنیدم یکی داره گریه می کنه 

رفتم داخل دیدم آدرین کاگامی رو روی دوتا دستاش گرفته و داره گریه می کنه 😭😭

 فلیکس هم کنار لوکا نشسته بود 😭😭😭😭 نه.... نه ....نه ..... چرا 😭😭 لوکا 

م : زود باشید باید اونا رو ببریم بیمارستان 🚗🏥🏙️ 

رفتیم بیرون و در آسانسور رو باز کردم برای منو فلیکس جا نبود 😦

م : شما برید ما از پله میریم

آ : باشه طبقه ی 2 می بینمت

ف : چرا طبقه ی 2 ؟ 

آ : چون اسانور فقط تا طبقه ی 2 میره  

بعد در بسته شود الان طبقه ی ۱۲  هستیم وای خیلی دوره 😩 

رسیدیم طبقه ی 7 که یهو یکی هولم داد پایین خوب که 

دقت کردم دیدم اون همون پیرزنس که کیف پولشو براش 

آوردم 😮😧😧 اما چرا چرا چرا چرا  

آدرین از طبقه ی 2 دستشو دراز کرد 🫲🏻 محکم دستش رو 

گرفتم 🫴🏻اما هنوز آویزون بودم کشیدم بالا و بغلم کرد 🫂

آ : نترس من اینجام 😊😊 

م : ممنون 🥺

فلیکس رسید

ف : اون کی بود ؟

م : هنوز نمی دونم 🫤 

بعد رفتیم بیمارستان 🚗🏥🏙️ 

پرستار: باید بستری شن سه هفته دیگه بیاید 😐 

م : باشه 😮‍💨 😮‍💨😮‍💨

رفتیم خونه 

ف : من دیگه توی این پرونده کمک نمی کنم 😡😡😡🌇💥🚪 

الان دیگه فقط منو آدرین موندیم 😮‍💨😮‍💨🥺 

ادرین رفت روی مبل دراز کشید رفتم توی بغلش و باهم خوابیدیم 😴🛋️ 

فردا بیدار شد 🥱🥱 

رفتم صبحونه درست کردم و آدرین رو بیدار کردم 

باهم صبحون خوردیم 

رفتم دم در پستچی نامه آورده بود 3تاش مال من بود ☺️

یکی عجیب بود بازش کردم دیدیم 😰😰😰😰😰😰😰


خوب این پارت تموم شد ولی پارت بعد قراره....... 😈😈😈😈یه نقشه های دارم 😈😈😈😈😈 

برای پارت بعد ۲۰ کامنت و ۲۰ لایک 

من که فرقی نمی بینم شما چی 🤨🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣

 

بای 💋❣️🫰🏻