قمارعشق p12
ادامه مطلب 👇👇
آدرین روبه مرینت میگه بیا کمک کن
مرینت : باشه
آدرین مرینت رو میکشه یه طرف : چرا این کار رو کردی بهم بگو
مرینت : من چرا از خودت بپرس...
خواست ادامه بده که خاله سارا گفت
خاله سارا : شما دوتا تا نمیاین
مرینت و آدرین : الان میایم خاله جان
آدرین : این سری قسر در رفتی ولی دفعه بعدی میدونم با هات چیکار کنم
مرینت توی ذهنش:چرا من به خاله سارا دروغ گفتم چرا می تونستم بهش بگم که در واقع این آقا قماربازی کرده که من اینجام
راوی از دست همتون ناراحت برای همین می خواد پارت طولانی نده چون نه لایک می کنید نه کامنت می زارین واقع از دست همه ناراحت هستم خیلی خیلی 🥺 🤕😒
آدرین:
بعد از چند دقیقه به خونه مرینت رسید وقتی که همه رفتم تو و من و آدرین وسایل رو گذاشتم خاله سارا به من و آدرین گفت که بریم پیش بشینم
خاله سارا : شما چه نسبتی با هم دارین
آدرین چشمام چهار تا شد گفتم: منو مرینت دو سه روز ازدواج کردیم خاله مگه مامان امیلی بهت نگفته بود
خاله : نه این مامانت خیلی تگ خوره خیلی عجیب تگ خوره من با هاش کار دارم
مرینت پرسید : امشب میخواین امشب بمونین یا برین خاله جان
خاله سارا : دوست دارم امشب دست پخت عروس خواهر م رو بخورم پس یعنی هستم پیشتون من برم بالا لباس رو عوض کنم
بعد از اینکه خاله رفت بالا لباس عوض کنه
آدرین : چرا این حرف زدی (با عصبانیت)
مرینت: انتظار نداشتی که بهش بگم سری بره چون آقا از دست زنش عصبی هست
آدرین گفت : تو الان گفتی زنش تو گفتی زنش من با گوش هام شنیدم که گفتی
(حالا مگه چی شده )
مرینت : نه من نگفتم نه نگفتم اصلا همچین چیزی رو نگفتم قسم می خورم که هیچ چیزی رو نگفتم یک دقیقه واستا اصلا گفته باشم به تو چه (بعد گونه هایش سرخ میشه)
خاله:
خیلی برام تعجب آور بود که آدرین ازدواج کرده آدرین بعد از آریانا با هیچ دختری نه حرف زده نه نگاه کرده یعنی این دختر چی بوده که عاشق کرده یعنی با اینکه گم شده بود با اینکه حالش بد بود آمد دنبالش. بعد از اینکه از اتاق بیرون آمدم. رفتم دیدم دارن باهم حرف می زنند
گفتم در مورد چی صحبت می کنند
مرینت آدرین هم زمان : هیچی
خاله سارا می زنه زیر خنده : باشه باشه
مرینت آدرین گونه هاشون سرخ میشه و مرینت میره توی آشپزخونه غذا درست کنه بعد از درست کردن غذا میزو و آماده میکنه و میان غذا بخورند که یک دفعه در به صدا در میاد و...
بچهها لطفاً لطفاً لایک و کامنت کنید
25تا کامنت و لایک