وبلاگ لیدی باگ

S3 P10

هر چی شروع شه تمومم میشه دیگ

عاره خلاصه ک

ادامه

مرینت

در رو با لگد باز کردمدیدم اراذل و اوباش جمع شده بودن دم در معلوم نبود چون بعد دیدم بقول مامانم این کله زرد هم باهاشون بود

یهو زانو زد جلو معلوم نبود چشه

_مرینت دوپن چنگ با من ازدواج میکنی 

اومدم بگم نع که مامانم ی دونه زد تو کمرم اشتبا گفتم عاره و اون کلمه باعث بدبختیم شد

بعد بابان مث غول تشن اومد زدم‌کنار و گف

=صلام کله زرد چطوری

_صلام خوبم ممنون(خودشیرین)

=همینجوری مخفی تشکر کنی و دست آدرین رو گرفت و انداختش رو مبل بقیه هم انداخت بیرون و نشست باهاش حرف می‌زد رو مخ ترین حرفش این بود

=اسم بچه هاتونو چی میزارین

+باباااااااااااااااااااااااا

=چیه خو من نوه میخام فقط خدا کنه مث این کله زرد کله هاشون زرد باشه

خب دیگه چن سال پیش هم که خوب آشنا شده بودین به هم علاقه هم که دارین پ تمومه بسلامت کله زرد برو خونتون

_چشم

+نع کجاع آدرین بیا اینجا(چی شد صمیمی شدی👺)

_چیه

+شب چیکار کنیم

_میخابیم

++بابا میگم بریم کدوم خونه خونه ی من خونه‌ی تو؟

_نمیدونم بریم خونه ی تو؟

+عاره 

_خو باشه زنگ میزنم نینو و آلیا و لوکا هم بیان

و رفتیم بیرون

بع سمت خونه

رسیدیم چن دقیقه استراحت کردیم و آلیا اینا هم رسیدن هرکول وقتی صدای زنگ شنید گارد گرفت مث همیشه آماده ی دعوا بود در رو باز کردم و اومدن داخل ترکول ی پارس کرد گفتم اگه میخاین بگم بره تو اتاق

نینو:نه بابا گی از صگ میترشه

سی ثانیه بعد

نینو بالای لوستر

÷غلط کردمممممممماون روز هم به خوبی سپری شد

چن ماه بعد

آدرین

مرینت در رو باز کرد

_چند قلو بودن(جانم?)

+سه قلو

_عه جنیستشون چی بود

 +دو تاشون دختر بودن

_اون یکی پسر بود؟

+نع اون یکی پاهاش ی جایی بود معلوم نبود پسره یا دختر

_ولی من مطمئنم پسره چون خواهراش جلو بودن روش نشده بیاد جلو

+عه

چن ماه بعد تر 

مرینت

(درحال دیدن فیلم)

_عه نگا کن

+الان میکشنش احمقه بیشعور چرا اومدی پایین

_تیر خورد

+فاتحه اش خوندس

_نه بابا بمیره که فیلم به فنا میره

+عه هونگ بیوک سو شد

_عه این یارو اومد

+تموم شد

_ برو گمشو باو تازه گذاشته بود

صدای قدم های کوچیکشونو شنیدم

_صلام بچه ها چطورین

مایکل:شکلات میخام

هیستوریا: من پول میخام

ویکتوریا:شام چیه؟

مرینت:ساعت دوازده شب وقته شام نیست

مایکل:آخ جون وقته شکلاته

هیستوریا: مگه تو میدونی شکلاتا کجان

ویکتوریا:هیچ چیز تو خونه نیست که مایکل در موردش ندونه

مایکل: زدی تو هدف

حمله به آشپز خونه

مرینت : منم میخام

آدرین:منم میخام باباااااا صب کنینننننننننننننننن

THE END

پایان