
عشق خطرناک (همون عاشقان مهیج ) پارت ۱ آزمایشی

اون خبر را ول کنین این همون عشق هیجانی هستش ولی جدیده گفتم مهسا دیگه برچسب نسازه برو ادامه آزمایشی هست ❤️🔥
شخصیت های اصلی :مرینت آگراست دختر شهردار ،مارینا آگراست(دختر دایی مرینت)،آلیا بورژوا (مهربونه ها!! )،آدرین دوپان ،
مرینت: 😴 خب یه روز خسته کننده ی دیگر آه بکم دیگه میخوابم
مادر مرینت : مری پاشو بیا دیگه
مرینت:ای بابا نمیشه راحتم بزاری
مادر مرینت: امروز روز بازگشایی هست پاریس به دختر شهدار نیاز داره
مرینت: اوا حاک تو سرمممممم چرا نگفتی ؟! الان میام
مادر مرینت:🙄
#مرینت
داشتم نیومدم پایین امروز روز بازگشایی مراسم خاص پلنتریوم هست یه لباس آبی پوشیدم و موهام هم شونه کردم و بیرون اومدم
ظاهرم عالی بود 👇🏻

بعد از لباس پوشیدن اومدم پایین دیدم مامانم نیست گفتم شاید رفته با بابا حرف بزنه...خدمتکار!!!! ......دیدن خدمتکار با یه سینی از همه نوع غذایی جلو چشمم اومد بعد از غدا خوردن سوار لیموزین شدم و راه افتادم بعد از ۱۵ دقیقه رسیدیم به مراسم .ماسک را اسکن کردم و از ۱۵ تا بادیگارد رد شدم وقتی اونجا رسیدم باور نکردنی بود حدود ۱۰۰ تا از بهترین و معروف ترین سلبریتی های دنیا اونجا بودند
🎷🎷🎷
پدر مری( شهردار ): ممنونم که لین دعوت را قبول کردین امروز اینجایین تا وجود دختر عزیزم یعنی مر مرینت آگراست را با شاهزاده ی خود انتخابی اش جشن بگیریم
مری :😳
شهردار: خب شاهدخت عزیزم کی را انتخاب می کنی ؟!
#مرینت
: من ..من اصلا انتظار اینو نداشتم 😳خب پسرای زیادی هست من خب من......
💣💣
یهو یه صدایی اومد دیدم دور تا دور باشگاه را یه مشت مرد گنده بک وایساده بودند هر کدوم یه چوب گنده و اسلحه داشتند غرق اون بمب های آسمانی بودم
مری :از اون بالا بمب می باره !!
یکی از اونا داشت به طرف من میومد داشتم فرار می کردم ااااا یه تیغ خورد بهم ....
-مواظب باش
مرینت: یه نفر شجاعانه پرید و منو نجات داد
-آه حالت خوبه
مرینت: تو جونتون به خطر انداختی تا منو نجات بدی 🥹
-عادیه بابا باید از اینجا بریم می برمت یه جای امن باید تند بریم 🏃♀️🏃♀️🏃♀️
مرینت: باشه میتونم اسمتو بدونم ؟!
-من آلیا هستم نماینده ی شرکت ضد مافیا اینم کارتمه 💳 بیا این تفنگ را نگه دار من باید برم به بقیه کمک کنم
مری:باشه ولی صبر کن.......!
آلیا:چیه ،! ها
To be continued