حسی به نام عشق

𝐭𝐚𝐫𝐚𝐯𝐚 𝐭𝐚𝐫𝐚𝐯𝐚 𝐭𝐚𝐫𝐚𝐯𝐚 · 1402/06/02 22:41 · خواندن 3 دقیقه

فصل سیوم قسمت نهم

هق هق کنین ی پارت دیگه تمومه

شایدم نع بعدن ادامه دادم نمد

خب چیو نگا میکنی

قسم میخورم لایک کنم ولی کامنت هم شاید بزارم

 خب دیگه قسم خوردی باید لایک کنییییییییی 

مرینت

_مامانننننننن من ازدواج نمیکنمممممممممممم

+با (خونسردی) میکنی

_نع

+ببین گودزیلا هم نمیتونه جلو سابین رو بگیر یاح یاح یاح(خنده  ی شیطانی)

_خاهیم دید

+باش بزار اون کله‌ زرد از خارج بیاد من میدونم و تو

هعی

آخرش یا میمیرم یا این مامان کاری میکنه ازدواج کنم 

البته دلیلی نداره ازدواج نکنم پول که دارم  خونه که دارم قیافه که دارم رفیق هم دارم پ چرا ازدواج نمیکنم تف

آدرین

رسیدیمممممممم پیاده شیدددددد هوراع خب الان میریم خونه ی من برا خاستگاری پلن میچینیم فقط نیاز به فیلیکس هم دارم

چه شب خوبی میشه من و لوکا و فیلیکس نامزد میکنیم بقیه هن سینگل به گورن 

هعی دل تنگ برادرمم کاشکی زود بیاد در همین فکر بودم که ی موجود پرید تو بغلمو داد زد

+آدریننننننننن آگرستتتتتتتتتت

منم دیدمش داد زدم

_جیکوببببببببب آگرستتتتتتتت

(چیه فک‌کردی مرینت اینجوریه)

_داداشی

(سوسول👺)

_کی اومدی

+چن ساعتی میشه

_عه خو بیاین بریم بار(بزار برسی)

چن دقیقه بعد

همه مست و خمار

_می زدم و نولم

+مستم و شنگولم

×حال خوشی دارم

÷کیفم و کوکم

=عشقم کشیده اینجوری باشم

!خوبه که آدم عشق باشه داشم

خب چن ساعت بعد بدون مستی 

_جیکوب زن گرفتی

+ولمون کن باو زن و بچه کیلو چنده

÷گرونه

_ببند دهنه رو مایک 

_خب نظرسنجی داریم اسم بچه هامو چی بزارم 

+من خاب دیدم سه قلو بودن

ی پسردو تا دختر

_عه خو اسم بگین

+هیستوریا،مایکل،ویکتوریا

×همین که این گف

÷هر چی جمع بگه

=حوصله ی تصمیم گیری ندارم

!حرفی ندارم

(برا بقیه چیز ندارم اسمش یادم رف خب در هر صورت اسم بچه ها شد این)

_خب کی اول خاستگاری میکنهههه

÷من(این لوکاس)

_لوکا مطمئنی میخای با زویی ازدواج کنی آخه اون خاهرش رو مخه

÷باهاش کنار میام بعدم مگ من میخام برم پیش خاهرش

×بعدش من میرما 

نینو:عه فیلیکس با کاگامی ازدواج میکنی حواست باشه ی وقت دعوا نکنی میزنه ناک اوتت میکنه

_خب بریم‌ خاستگاری

همه باهم : عاره

درِ خونه ی این چیز بابای کلویی اسمش چی بود یادم نی در هر صورت

رینگ رینگ رینگ(صدای زنگ خونه)

<زویی بیا این یارو خاستگاره اومد

[اومدم 

حلقه رو در آورد

÷زویی رابینسون با من ازدواج میکنی 

[عارههههههههههههههه

خب چیز خو ی چی هس با تایپ قابل مشاهده نیس همدیگرو لب تو لب ماچ کردن این خاستگاری اول

 

بریم دومی

در خونه ی تسوروگی 

تق تق تق تق

٪کیه

×رابینسون منم فیلیکس خاستگار خاهرت

٪بیا تو

×هن ? من نباید بیام خاعرت باید بیاد

٪عه راس میگه ها 

کاگامییییییی بیا این چیز اسمش چیه فیلیکسه مث طلبکار اومده  معلوم نی چشه 

&اومدم

×کاگامی تسوروگی با من ازدواج میکنی 

&عارههههههه

خب دوباره صحنه ی  بوس شد

٪خب دیکه مبارکه ازدواجم کردین بسلامت

 و گیشت در را بست بی احساس ملعون

خب حالا خاستگاری بعدی

در خونه ی مرینت

+هیشکیییییی تکوننننن نخورهههه

=یا ابرفضر چته جیکوب

+آماده باشین الان ممکنه مرینت با شمشیر جومونگ بیا بالا سرمون

_خیله خب باو فهمیدیم 

تق تق تق 

و مرینت حمله در شد و در را با لگد باز کرد.

پایان پارت بیست و نهم 

هق 

چه جای حساسی تموم کردما

فحش خاستین بدین به هر کس خاستین فقط به خودم ندین🤡

³³⁵⁷کاراکتر

برا پارت بعد لایک ۱۸ کامنت ۸

خب دیگ ایزی ایزی تامام تامام