قولی که زیرپا گذاشته شدp42

سایه ماه سایه ماه سایه ماه · 1402/06/02 01:02 · خواندن 3 دقیقه

سلام دوستان. برای پارت عنوانی ندارم. ولی یک یا دو پارت دیگه مرینت و دوستاش تمریناتشون رو شروع میکنن. پس با توجه به اینکه ما هنوز توی آرک زندان تارتاروس هستیم میشه عنوان پارت رو اینطوری گفت:

(زندان تارتاروس 6)

[دنیای انسانی]

(راوی)

مرینت، آدرین، آدرینا و نینو و ماریان از خانه ی دیمین خارج میشوند به سوی خانه های خود میروند.

آدرین *به آسمان نگاه میکند*: فک کنم امشب قراره بارون بباره.

مرینت: آره گمونم.

نینو*آرنجش را روی شونه ی مرینت میزاره و با لحنی شیطنت آمیز میگه*: این یعنی امشب از اون شباست که جون میدن برای قرار دو نفره.

مرینت*با آرنج توی شکم نینو میزنه و با صدای آروم و خجالت زده میگه*: خفه شو. من هنوز حتی اعتراف هم نکردم.

نینو:*با لحنی شیطنت آمیز* پس بهتره  اعتراف کنی. چون کی میدونه که تا کی میتونیم با آدم هایی که دوست شون داریم باشیم.

مرینت*با لحنی خجالتی*: می دونم. فقط...خیلی خجالت میکشم.

ماریان: به نظرتون یک چیزی عجیب نیست؟

آدرین: چی؟

ماریان: من توی خونه ی دیمین وسایلی رو دیدم که معمولا به عنوان اسباب بازی حیوانات خانگی استفاده می شن ولی هیچ اثری از هیچ حیوون خونگی ای پیدا نکردم. بعلاوه آدرین...تو گفتی وقتی پرونده ی ثبت نام دیمین رو دیدی مو های دیمین نارنجی بودن مگه نه؟

آدرین: آره.

ماریان: پس چرا توی تمام عکس هایی که از اون خانواده توی خونه شون نصب شده بود موهای دیمین مشکی بود؟ یعنی رنگ نارنجی به خاطر رنگ مو بوده؟ 

آدرین: شاید. ممکنه به خاطر اونم بوده باشه.

ماریان: خب پس. میشه گفت که اون تا الان درباره ی دوتا چیز به ما و احتمالا دوستای نزدیکش دروغ گفته: رنگ موهاش و این موضوع که تو خونشون حیوون خونگی نگه نمیداره.

آدرینا: حالا انگار اینکه اون مو هاش چه رنگیه یا اینکه حیوون خونگی ش چیه به ما مربوطه.

ماریان: مو ها رو نمیدونم. ولی در مورد حیوون خونگی باید بگم که گاهی مواقع شخصیت افراد با حیوون خونگی شون یا حیوون مورد علاقه شون معلوم میشه.

آدرینا: ولی بازم اینا چیز هایی نیستند که مربوط به ما باشن. اصلا حیوون مورد علاقه ی تو چیه؟

ماریان: مار بوآ.

آدرینا: اوه.

اونا بعد از مدتی پیاده رویی به خونه ی مرینت می رسن.

مرینت*برای آدرینا و آدرین دست تکان میدهد*: فردا دوباره هم دیگه رو می بینیم.

نینو: می بینمتون.

آدرین: فعلا.

اونا از هم جدا میشن و مرینت و خواهر و برادرش وارد خونه شون میشن.