💙Blue eyes 15💙

𝓐𝓭𝓻𝓲𝓷𝓪 𝓐𝓭𝓻𝓲𝓷𝓪 𝓐𝓭𝓻𝓲𝓷𝓪 · 1402/06/01 23:58 · خواندن 1 دقیقه

خب 

مرینت ☆

ادرین یه هفته غیبت کرده بود درسته نگرانش بودم ولی غرورم اجازه نمیداد حالش رو بپرسم یا ازش سر بزنم

فردا باید تحقیق رو ارائه میدادم، تنها نشستم پای کامپیوتر و هرچی تونستم درمورد گابریل سرهم کردم 

ظهر بود رفتم بیرون و یه پیتزا گرفتم و خوردم و اومدم خونه تا بقیه کارهای تحقیق رو انجام بدم وسطای کار بود که الیا زنگ زد باهاش لج بودم پس جواب ندادم دوباره زنگ زد جواب دادم

m: چیه؟ 

a: سلام خوبی؟ 

m: آره 

a: میشه بپرسم هفته پیش چی شد؟ 

m: نچ کاری نداری 

a: دیوونه 

m: خودتی

و قعط کردم هفته پیش به خاطر موضوع ادرین باهم جنگ راه انداختیم گرفتم کارامو تموم کردم و خوابیدم

صبح~