رمان نابودی قلبم p7

۰۰ ۰۰ ۰۰ · 1402/06/01 23:08 · خواندن 2 دقیقه

سلام بچهدها چطورین؟ شبتون بخیر باشه:)

یکی دونفری بهم گفتن ادامه بدم ، من ادامه میدم و الانم ایده دارم:^  بخاطر حمایت پارت قبلی یه دنیا ازتون ممنونم😄❤

_ رسیدم خونه، حالم اصلا خوب نبود. دلم می‌خواست الان بدونم حالش چطوره. یا پیشش باشم😔ولی بهم اجازه ندادن. حاله اینم نداشتم که کاری بکنم ، رفتم یه دوش گرفتمو رفتم سمت اتاقمون. روی تخت خودمو پرت کردم ، میخواستم بخوابم که بالشت مرینتو دیدم... حالم خیلی بدتر شد و برگشتم بالشتمو محکم چسبیدم و شروع کردم گریه کردن

#فردا

_ اصلا خواب  نبرده بود و فقط گریه کردم...

_ رفتم تو آشپزخونه تا یکم نون بردارم و بخورم ، گوشیم زنگ خورد، خیلی سریع رفتم سمتشو دیدم دکتر مرینت بهم زنگ زده:

*سلام آقای اگرست خوب هستید؟

_ چیشده؟؟؟

* چیزی نشده، براتون خبرای خوبی دارم، ! خانم دوپن بهوش اومدن ولی فعلا اجازه ی ملاقات ندا...

_ گوشیمو قطع کردم، تا اسم مرینتو شنیدم لباسامو پوشیدم و رفتم سمت بیمارستان:

_ کجاست؟؟

*ببخشید من خدمتتون گفتم فعلا اجازه ی ملاقاتشون رو ندارید!

_ ولی من باید ببینمش! اونم همیم حالا!

* من بهتون اجازه نمیدم

_ ولی من کاره خودمو میکنم! 

_ به حرفش توجه نکردم و دویدم سمت هر اتاقی که دیدم ، اسم مرینتو فریاد میزدم که پیداش بکنم

_ مرینتتتت مرینتت

_ کجاست؟

* آقا! بهتون گفتم صبر کنید

_ با زنم چیکار کردی ؟ کجا بردیشش!؟

*چرا شما اجازه ی توضیح نمیدید؟

_ خیلی خب میشنوم!

* خانوم شما هنوز وارد بخش نشدن یکمی مشکل داشتن که در حال بر طرف شدنه، باید صبر کنید تا به بخش بیارنش

_ و ولی...

* من شمارو درک میکنم، منم وقتی زنم مریض میشه حالم بدجوری خراب میشه اما صبر میکنم تا حالش خوب بشه و بعدش ببینمش .. سخته . ولی باید صبور باشید!

_ الان چیکار بکنم؟

* شما برید خونه و استراحت بکنید، بهتون قول میدم که اومد تو بخش باهاتون تماس بگیرم.

_ ب باشه...

# خونه:

_ دوباره برگشتم خونه... حالم یکم بهتر شد، میدونستم که دیگه آخرش میتونم فردا مرینتو ببینم... توی خونمون پره عکس از مرینت بود. یکیشو برداشتم و بغلش کردم ، محکم به خودم فشارش میدادم تا ازم جدا نشه. همونجا خوابم برد...

_ تو خواب بودم که گوشیم زنگ خورد:

_ بله؟

+ ا الو...

_ صدای ضعیف مرینتو می‌شنیدم و اشک می‌ریختم...

+ ا ا ادر آدرین

_ هیچی نگو الان میام

_ تلفنو قطع کردم و راه افتادم...

 

آه خسته شدم:/ خب پارت بعدی ۲۰ لایک و ۱۴ کامنت:^

 سوال دارم؟:

بنظرتون پارت بعدی از زبون آدرین باشه یا از زبون مرینت؟

فعلااا❤❤