
دانشگاه عشقیp2😎

برین ادامه دادا برین🖤...
🖤.🖤.🖤.🖤.🖤.🖤.🖤.🖤.
جواب امتحانو دادن دستم (بچه ها رشته اش بازیگریه میدونم گفتم ولی برا یاداوری)
این امتحان ۱۰۰تا سوال داشت که من از هر کدوم نمره ۲۰از ۲۰ رو گرفتم و از شفاهی هم همینطور 🖤عالی بود دلم آروم شد مذینت بدون استرس جواب متحانشو گرفت ولی دندوناش بهم میخورد معلوم بود اونم حالش خرابه بعد جوابشو گرفتم گفتم
-چی گرفتی ببینم ؟
-هیچی
-بده بابا...
بعدم یهو گرفتمش ....😳بعد هنگ کردمهمه نمره ها
رو بیست بود
😶تعجب کرده بودم ولی دهنم رو بستم و تصمیم گرفتم زر نزنم ....
فردا 💛
حالا میتونستیم بریم بیرون از اونجا به ادرین زنگ زدم مرینتم به
لوکا زنگ زد و
و تصمیم گرفتیم بریم کافی شاپی که قبلا باهم میرفتیم منظورم 4 تاییه بعد رفتیم اونجا و راجع به نمره ها حرف زدیم که فهمیدیم ادرین قبول شده ولی لوکا نیاروده
مرینت سرخ شد
شب🖤
مرینت داشت توحیاط باآدرین حرف میزد که دیدم آدرین صورتشو بوسید و اونم نگاش کرد فهمیدم آدرین و مرینت عاشق همن من گریم گرفت ولی تو جهی نکردمو فک کردم میتونم جاشو بگیرم
نویسنده:(اونا باهم تو یه خونه زندگی میکنن )
فردا💛
مرینت#
موقع صبحانه لوکا گفت میخواد دوباره شروع کنه و ماهم ظهر همون روز بدرقش کردیم و فرستادیمش دوباره به دانشگاه هنر تا دوره آخر رو دوباره بگزرونه و دوباره امتحان بده من وقتی لوکا داشت میرفت محکم بغلش مردم چون قرار بود تا ۳ سال دیگه بردارم رو نبینم دلم داشت آتیش میگرفت و آدرین یهو اومد و شونم رو گرفت حس خوبی داشتم ...
🖤.🖤.🖤.🖤.🖤
مرلی🖤#
وقتی اینو دیدم دلم داشت آتیش میگرفت 🖤
نمیتونستم این صحنه رو ببینم 🖤
مگه من چه گناهی کردم🖤
.......همون شب......