✉️ envelope ✉️ پارت 10
خب.. میبینم که بعضیاتون واقعا رمانمو دوست دارید
این پارتم خیلیییییییییییی کوتاهه اگر دوست دارید پارت بعدو بدم شرطش 30 تا لایک و کامنته
راستش، من برادر فرانکم .. 😔
اولش، گیج بودم ولی بعد همه چی رو فهمیدم 💡 گفتم : ف..ر.انک فرینچ؟ گفت : ا..ره میدونم خیلی ادم مزخرفیه ولی از بچه گی تموم سعیمو کردم شبیه اش نشم :(......
گفتم :م..نن فکر میکردم تو از من بدت میاد 😞 که اون روز هلم دادی، ولی ظاهرا تو هم عین اونی، خودخواه..😠
برو از خونم بیرون 😥 نمیخوام ببینمت
گفت: ولی راستش من ازش متنفرم.. ارزو دارم بمیره. اون برادر من نیست.. 😠😠😠😠😠😠
و بعد به سمت در رفت که گفتم : هی...
اگر ازش متنفری، مشکلی نداری که به قتل برسونمش؟ 🔪❤️🩹
عجب
تموم شد دیگه
دنبال چی هستی اینجا
چرا هنوز داری میخوونی؟
چرا نفهمیدی بالا 2 تا و گذاشتم؟
چرا رفتی نگاه کردی؟😐
چرا هنوز میخونی هان ؟ 🔪😂
داداش برو خیر پیش :/