✉️ envelope ✉️ پارت 10

bahar:) bahar:) bahar:) · 1402/06/01 13:15 · خواندن 1 دقیقه

خب.. میبینم که بعضیاتون واقعا رمانمو دوست دارید

این پارتم خیلیییییییییییی کوتاهه اگر دوست دارید پارت بعدو بدم شرطش 30 تا لایک و کامنته

 

راستش، من برادر فرانکم .. 😔 

اولش، گیج بودم ولی بعد همه چی رو فهمیدم 💡 گفتم : ف..ر.انک فرینچ؟ گفت : ا..ره میدونم خیلی ادم مزخرفیه ولی از بچه گی تموم سعیمو کردم شبیه اش نشم :(......

گفتم :م..نن فکر میکردم تو از من بدت میاد 😞 که اون روز هلم دادی، ولی ظاهرا تو هم عین اونی، خودخواه..😠

برو از خونم بیرون 😥 نمیخوام ببینمت

 

گفت: ولی راستش من ازش متنفرم.. ارزو دارم بمیره. اون برادر من نیست.. 😠😠😠😠😠😠

و بعد به سمت در رفت که گفتم : هی...

اگر  ازش متنفری، مشکلی نداری که به قتل برسونمش؟ 🔪❤️‍🩹 

 

عجب

تموم شد دیگه 

دنبال چی هستی اینجا

چرا هنوز داری میخوونی؟

چرا نفهمیدی بالا 2 تا و گذاشتم؟

چرا رفتی نگاه کردی؟😐

چرا هنوز میخونی هان ؟ 🔪😂

داداش برو خیر پیش :/