حسی به نام عشق

𝐭𝐚𝐫𝐚𝐯𝐚 𝐭𝐚𝐫𝐚𝐯𝐚 𝐭𝐚𝐫𝐚𝐯𝐚 · 1402/05/31 20:52 · خواندن 3 دقیقه

فصل سیوم قسمت هشتم

عیجان

با بچه ها دسته جمعی رفته بودیم مارسی

با بچه ها سوار ماشین شدیم 

_بچه ها بلیط چی بخریم

همه با هم: قطاررررررررررر

_چراع

جان: چون هم طول میکشه هم حال میده هم چن روز غذای مجانی میخوریم🤡

_ببند گاله رو با هواپیما میریم به حساب من

همه با هم: قبوله چون اینم خودش مجانی حساب میشه🤡

ماشینو روشن کردم و رفتیم سمت فرودگاه سریع ترین بلیط رو گرفتم

جان:بابا منگل من گفتم یکم بمونیم عشق. حال کنیم رفتی بلیط برا پس فردا خریدی

_اولن منگل خودتی دومن دلم میخاد سومن پول خودمه دوس دارم اینجوری خرجش کنم چهارمن  تا دوروز دیگه عشق و حالتو بکن که میخایم بریم

تو این دوروز کلی حال کردیم و رفتیم بیرون نارسی انصافن جاهای دیدنی ای داشت 

راینر: آدرین جان جدت بلیط رو کنسل کن(بلیط مگ کنسل میشه🤡؟) یعنی چیز سفره کنسل کن چن روز بریم خارح از کشور حال کنیم 

_کجا بریم کره رفتیم فرانسه رو قبل کامل گشتیم دیگه مصر هم رفتیم آرژانتین برزیل و چن تا دیگه

جان: میریم سوئیس ، نیوزیلند،تایلند و آمریکا

_باشه

مارکو تا شنید گفتم باشه پرید سوار موتور و رفت سمت فرودگاه کارت منو هم از جیبم برداشت👺

لعنتیه حرفه ای

تا برگشت ی مشت بلیط خریده بود فک کنم همه ی آدمای حوا پیما رفیقای من بودن از بس زیادن تو این سه روز سوئیس بودیم در دامنه های پربرف و با صفای آلپ بعد رفتیم تیچینو واقعن جای قشنگی بود بعد لوسرن و بعد هم ژنو

(اینا واقعی هستنا یوقت فک نکنین  از خودم در آوردم)

بعد رفتیم نیوزیلند 

خدا یمن این چه کشوریه مکان هاش مث بهشت میمونه کویینز تاون،تنگه ی میلفورد،آوکلند،برج آسمان

بعد رفتیم تایلند

اینجا دیگه کجاس مث کارتونا میمونه چیانگ مای،پارک لومپینی،بانکوک و بقیه

بعد هم آخرین جا.... آمریکا

اینجا چقد بزرگع پشمام مجسمه ی آزادی،آبشار نیاگارا،پارک مرکزی نیویورک،پارک ملی یلوستون،کوه راشمور، پل گلدن گیت و دیزنی لند و کلی جا های دیکه انصافن قشنگ بودن اکه روزی پول داشتین حتمن به این مکان های دیدنی برید

بعد هم دیگه خسته شدیم و رفتیم خونه ی من و ولو شدیم رو تخت نزدیک به ی ماه بود داشتیم سفر  پدرمون در اومد مارکو طبق معمول هنو جون داشت پا شد و رف بلیط برا پاریس گرف فرضشو بکن از اینجا به این قشنگی بریم پاریس البته پاریسم قشنگه ولی مث اینجا نیس خب یعنی دیگه تکراری شده هعی چن روز دیگه ازدواج میکنم یاححححح یاححححح هوراعععععععع امشب ی جشن تولد برا برتولت و جان و مارکو میگیرم طبق معمول مهمون من هعی(اینا داداش نیستنا فقط تو ی روز بدنیا اومدن)

ی ساعت بعد

_عاره خو اینجوری میکنیم میفرستیم دنبال نخود سیاه میگیم برن بادوم و پسته و تخمه بگیرن و این  محله  هم دور از مغازس پس قشنگ میتونیم ی تولد خشگل براشون بگیریم پاشین دیگع تنبلا باید کلی چیز آماده کنیم فرستادیمشون دنبال نخود سیاه و رفتن تا زمانی که نبودن خ‌نه ذ. خوشگل موشگل بعد که اومدن گفتیم سوپرایز بعد راینر سع تا کیک از ت. یخچال آدر سه تاشو پرت کرد تو صورتشون و یکی دیگه آورد و نشستیم خوردیم شب خیلی خوبی بود فردا هم پرواز داشتیم 

فردا

آخی کمرم رو تخته درد اومد جه تخت مزخرفی بود پاشینننننن تنبلاع الان جا میمونیم پاشدیم و صبحونه خوردیم بعد تلویزیون نگا کردیم و بعد هم لباس پوشیدیم و رفتیم  فرودگاه سوار هواپیما شدیم و گیشتتتت................... 

 

 

 

 

با سرعت جت رسیدیم پاریس

 

 

 

 

 

پایان پارت بیست و هشتم

برا پارت بعد ۱۷ لایک

 

³²⁷⁵ کاراکتر

لایک?

کامنت?