عشق بچگی s3 p5

𝒩𝒾𝓎𝒶𝓎𝑒𝓈𝒽 𝒩𝒾𝓎𝒶𝓎𝑒𝓈𝒽 𝒩𝒾𝓎𝒶𝓎𝑒𝓈𝒽 · 1402/05/31 12:06 · خواندن 2 دقیقه

 ببخشید دیر شد

مرینت.  شما دوتا برید تغییر قیافه بدید برید به این لوکیشنی که میفرستم 

مکث و مایک . باشه

مرینت. تینا تو برو ادامه کارهات  ماتیلدا مت چه کار هایی کرد

ماتیلدا. هی یه نفر باهاش تماس میگرفت هی بهش میگفت که اگه تا دوروز دیگه پولا رو نده منم برادرش رو خلاص میکنم  

مرینت. امروز کارو عملی میکنیم

مرینت. باید وارد خونه بشی و وانمود کنی لوکا نامزدکردی برا اینکه انکار نکنه بهش یه جوری بگو ذهن اینجوری متوجه میشه جزو نقشه هستش این برای من و اون کلمه نقشه هست

لیدا. باشه

تینا. خب کار من تموم شد 

مرینت.  خب لیدا  وقتی دوتا برادر رسیدن به کافه روبه روی محل گروگان تو میری اونجا  سعی میکنی لوکا رو آزاد کنی بعد از اینکه اگه نزاشت ببریش یا ءذاش هم ببریش بعد وقتی داری بر میگردی به مت هم میگی راستی مرینت هم به زودی با پول میاد  درو محکم میبندی و میای همینکه از در اومدی بیرون به من خبر بده .

دینگ دینگ

آدرین. عزیزم گوشیت داره زنگ میخوره

مرینت.  باشه . الو رسیدید 

پسرا. آره 

مرینت. خب الان لیدا رو میفرستم

لیدا.  برم..

مرینت. برو

نیم ساعت بعد

لیدا وارد خونه میشه میبینه مت داره لوکا رو شکنجه میده و میره میزنه تو صورت مت و میره لوکا رو بغل میکنه و زیر گوشش میگه ذهن و لوکا متوجه میشه و ادامه میدن نقشه رو

مت. تو اینجا چیکار میکنی 

لیدا.  نباید دنبال نامزدم بگردم 

مت‌. یادت رفت ما هنوز نامزد نکردیم

لیدا . منظورم تو نبودی لوکا بود

مت . چیی پس اون دختره کی بود

لیدا. مدیر برنامه‌ی لوکا

مت.من هنوز دوست دارم

لیدا. ولی من روز به روز تنفرن بهت بیشتر میشه 

مت . زندتون نمیزارم 

لیدا. فعلا میرم

لیدا دست‌ لوکا رو باز میکنه و باهم سمت در میرن و توی آخرین لحظه به مت یه چیز میگه

لیدا. راستی مرینت هم به زودی با پول میاد