Beautiful love 💞 part 12

🖤💜Linda 🖤💜Linda 🖤💜Linda · 1402/05/31 11:48 · خواندن 4 دقیقه

Romantic 

فردا صبح اون روز بیدار شدم دیدم الان اینجا هوا ⛅☀️ هست ولی نمیدونم با توجه به اینکه زمان دیر میگذره دقیق نمیدونم خب وقتی بیدار شدم کیتو رو ندیدم فکر کنم رفته ولی یهو ظاهر شد و گفت نائومی معذرت می خواهم خب خوب خوابیدی ؟ 

آره ممنون خیلی خوب خوابیدم ، خواهش می کنم 

آها عالیه راستی می خوای امشب بریم بیرون ذهنت رو بهت نشون بدم ؟ 

خندیدم و گفتم تو خیلی بامزه ای نمیدونم ولی آره به نظرم خوبه 

که اینطور عالیه 

منم همونجا بهش گفتم تو چرا مثل بقیه ی پسرا نیستی ؟ 

اینجا فرق می کنه وقتی توی ذهنت هستی هر چی بخوای اتفاق می افته و منم دقیقاً شبیه پسر رویاهای تو هستم 

واقعا که آدم خیلی از دستت می خنده که اینطور جالبه 

می خوای بری دنبال مسئول ذهنت درسته ؟ 

آره خیلی نیاز دارم برم 

اک ، کمک می کنم بری خودمم تا آخرش باهات هستم 

وای تو فوق‌العاده ای راست میگی واقعا عین پسر رویاهام ولی حالا من چیکار کنم ها ؟ چجوری پیداش کنم حتما خیلی دوره 

تو فقط باید اراده کنی دیروز هم بهت گفتم .  

آها ممنون و یه سوال دیگه که باید بپرسم 

چی ؟ 

وقتی اراده کنم و برم پیشش و کایو رو هم فراموش کنم شما ها رو هم فراموش میکنم ؟ 

نه ، ما به خصوص من همیشه کنارت هستیم 

ممنون میشه فقط بهم بگی کجا باید برم ؟ 

جای خاصی لازم نیست بری فقط برو و سفر کن به درون قلبت ببین قلب ❤️ خودت چی میگه با اراده ی قوی برو 

واقعا ؟ سفر کردم به ذهنم با قرص خواب حالا باید با چی به قلبم سفر کنم ؟ 

این رو من بهت گفتم باور داشته باش به خودت اراده ی قوی داشته باش ترس از شکست نداشته باش اینجوری قطعا میتونی مهم همینه که چقدر تو این مواقع قوی باشیم تا بتونیم به هدفی که داریم برسیم 

واااووووو چقدر انگیزشی و ممنونم حالا این سفر به قلبم رو همین الان هم میتونم انجام بدم مگه نه ؟ 

نه 

چیییییییی ؟ 

چون از حالت های چهره و حرکات بدنت میفهمم هنوز به طور کامل آماده نیستی باید بهتر از این حرفها باشی 

باشه همینطور میشه شک نکن 

عالیه 

خب تا اون موقع چیکار کنیم؟ 

بریم بیرون یا همینجا گشت بزنیم 

اک ، همینجا 

باشه 

بعد که داشتیم راه می‌رفتیم کلی هم خوش گذشت

تا اینکه وقتی داشتیم همینجوری راه می‌رفتیم بهش گفتم هیچوقت فکر نمی کردم با کسی که تازه توی ذهنم باهاش آشنا شدم انقد صمیمی بشم کیتو 

منم همینطور کایو همیشه راست می‌گفت آن و خاصی دختر جون منم هیچوقت فکر نمی کردم انقدر معرکه باشی 

میدونی چیه کیتو از خیلی وقته این حس رو دارم ولی خب بهتره الان بگم من دوستت دارم 

و بعدش هم اشک توی چشمام جمع شد بهش گفتم خیلی دوستت دارم خیلی زیاد ولی تو توی ذهن منی و ببخشید که هر روز نمیتونم ببینمت 

کیتو هم بهم گفت نائومی عیب نداره در ضمن این رو بدون اگه تو دوستم داری من دیوونتم پس هیچی باعث نمیشه از عشقم به تو کم بشه همون اول هم که اومدی پیشم و ظاهر شدی اینجا من بهت گفتم خیلی دوستت دارم من از همون وقتی بچه بودی با تو بودم تو رو از خودم بهتر می شناسم من همیشه با تو هستم توی ذهنت هیچوقت تو رو ترک نمی کنم در ضمن تو هروقت خیلی خسته باشی و قرص خواب بخوری مطمئن باش من رو میبینی 

لبش رو روی لبم گذاشت اون روز هم بهترین روز زندگیم بود بهش گفتم فردا بلاخره می خوام اراده کنم و برم پیش مسئول ذهنم 

واقعا نائومی ؟ این عالیه 

و بغلم کرد 

پایان پارت ۱۲ 

سلام سلام اومدم با پارت ۱۲ و از این به بعد هم نمیدونم ولی اگه بتونم زود به زود پارت های رمان رو می زارم راستی تولدم مبارک ،🎉🎊🎀🎇🍰😁😄😀😀😊💫⭐🌟✨ امسال ۱۵ ساله میشم ممنونم که تا اینجای رمان همراه من بودین پارت بعد رو هم به زودی می زارم پارت خنده داری خواهد بود این خیلی هم غم انگیز نیست به هر حال لطفاً نظر بدین کلی دوستتون دارم فعلا بای 💓💜💓💜💓❤️💜💓،💓💜✨❤️💫😊😀😀😄😁🍰🎇🎊🎊🎊🎉🎉☀️⛅💞