قمارعشق p3
بی معطلی برید ادامه مطلب
P3
مرینت ساعت 12
کلاسم تموم شد داشتم با آلیا صحبت می کردم
که گوشیم زنگ میخوره مامانم بود
مرینت : سلام مامان
سابین : مرینت من فقط برای توضیح ندارم من قمار کردم با یه نفر پولش زیاد بود نتوانستم
پول رو بدم و الان می خواد منو ببره زندان
سعی کن ازش رضایت بگیری بعد مراقب خودت و لوکا باش دوستون دارم ....
مرینت : مامان...مامان ...ماما...
مرینت خیلی حول شدم نمی تونستم چیکار کنم
آلیا : مرینت خوبی چرا جواب نمیدی ده بار صدات کردم چی شده بگو
مرینت : آلیاا ...مامان ...قمار .... زندان .... وای
(اینجا غش کرد )
بعد از یک ساعت مرینت بیدار میشه
آلیا : مرینت خوبی چی شده یه چیزی بگو دیگه مرینت
مرینت می زنه زیر گریه وبعد از چند دقیقه که آروم میشه و همه چیز رو برای آلیا توضیح میده
آلیا : نگران نباش میریم پیش بابام (اینجا بابا ی آلیا پلیس هست)
مرینت : باشه قبلش باید بریم دنبال لوکا
آلیا باشه
بعد از اینکه میرم دنبال لوکا و میرن به طرف خونه ای آلیا و مرینت برای بابای آلیا توضیح میده
آقای سزار: نگاه کن مرینت مادر تو جرم کرده...
مرینت مپره وسط حرف آقای سزار و میگه : پس اونم جرم کرده اونم باید بره زندان
آقای سزار: نه نگاه کن اونا باهم قمار کردن و شرط کردن و باید پولی که شرط کرده رو بده
حالا پول چقدر بو مرینت
مرینت : خودم نمی دونم ولی چیزی که مامانم پوشت گوشی گفت خیلی
آقای سزار : فکر کنم بتونم یه کاری کنم مامانتو ببینی
مرینت خیلی ممنون آقا سزار
مرینت رو به لوکا میکنه و میگه که بریم خونه که مامان آلیا نمزاره و میگه
خانم سزار : شما دوتا بچه چه جوری میخواین
شب تنها خونه باشید همین جا می مونید
مرینت : نه ممنون خانم سزار باید بریم
آلیا : نه اینجا اومدنت با خودته اما رفتنش با ماست باید بمونی
مرینت : باشه
مرینت سر سفره لب به غذا نزد و همش تو خودش بو که چرا مامان من باید یه قمار باز باشه .چرا ؟؟
شب موقع خواب مکالمه آلیا و مرینت
آلیا: مرینت می خوای چیکار کنی
مرینت: نمی دونم اگر حاضر باشم باهاش ازدواج می کنم
آلیا: این چه حرفی که می زنی بگیر بخواب
فردا صبح زود
مرینت با آقای سزار رفتن به اداره پلیس و مرینت تونست مادر شو ببینه
مرینت : مامان چرا اینکار و کردی مگه توی بانک کار نمی کردی
سابین : مرینت من از بانک چهار سال که اخراج شدم و مجبور شدم که این کارو بکنم
مرینت : آخه چرا... ولش کن حالا آدرسی ازش داری یا نه
سابین : آره
مرینت بعد از کلی صحبت کردن با مامانش
سابین : مرینت نگران من نباش تو مراقب لوکا باش فکر کنم انقد پول داشته باشم که تو دانشگاه تو تموم کنی و بری سر یه شغلی
مرینت: مامان تو نگران نباش من تورو بیرون میارم ومثل همیشه من و تو و لوکا کنار هم میمونیم و آدرس رو میگیره و میره به جای که تو آدرس هست
............................................................
آدرین دیروز او خانم دوپن ازم باخت فکر میکردم که می بره اما باخت شرط 10میلیون یورو بود که نداشت و من مجبور شدم اونو ببرم به زندان تا آب خنک بخوری
مرینت دنبال خونه آقای آگراست می گشتم و بعد از کلی سختی پیدا کردم
عجب خونه ای با مرمر با رگه های مشکی دوتا مجسمه شیر با سرو ها کاج ها در آهنی خیلی قشنگ بود نمی دونم ولی واقعا زیبا بود رفتم و زنگ رو زدم یه آقا برداشت مرینت : منزل آقای آگراست آقا ه : بله چیکار داشتین از قبل نوبت گرفتین یانه مرینت : نه ولی با هاشون کار دارم که یهو در آهنی باز شد رفتم تو به در اصلی رسیدم در طلایی بود خیلی خوشگل بود .
از زبان راوی
اون آقا ه آمد و مرینت رو برد به اتاق آدرین ...
جای حساس تموم شد
تا همینجا کافی اگر قرار باشه توی یه روز دوتا پارت بدم
پس یکی شرط می زارم و یکی دیگه رو نه
این پارت شرط نداره لایک کنید و کامنت بزارید دوستون دارم 😉