منشی قلبمp3

R.A R.A R.A · 1402/05/29 17:21 · خواندن 2 دقیقه

بریم برای پارت بعدی

__________________________________________________

الانسان از کارکرد من در مطب میگذره با خستگی تمام کار میکنم امشب داشتم اتاق مت را تمیز میکردم که متوجه شد مت افتاد سریع به سمتش دویدم 

رزیتا.اقای دکتر دکتر بلند شین

ولی حرکتی از مت سر نمیزد حتی تکون هم نمی‌خورد سریع به سمت تلفن رفتم و با بیمارستان تماس گرفتم آمبولانس اومد و به بیمارستان بردیمش 

از زبان مت(دکتر)

چشمامو باز کردم رزیتا را بالای سرم دیدم زیر چشماش کبود شده بود تا چشمام را باز کردم رزیتا داشت صدا میزد دکتر دکتر بیاید چشماشو باز کرد گفتم اینجا چه خبره وقتی هوشیاری را بدست آوردم متوجه شدم بیمارستانم دکتر بالای سرم گفت چه عجب بعد7روز به هوش اومدی

چی من بیهوش بودم ولی چرا خودم متوجه نشدم رزیتا خداراشکر به خیرگذشت و الان سالمی دکتر گفت برین کارا ترخیص را انجام بدین رزیتا گفت الان میام ممنون دکتر 

به رزیتا گفتم چرا من بیمارستانم رزیتا با صدای خیلی نازک و صورت جذابش بهم گفت داشتم اتاقت را تمیز میکردم نمیدونم چی شد افتادی 

آهان الان یادم اومد داشتم ی آزمایش انجام می‌دادم محلولش گاز پخش کرد و دیگه نفهمیدم چی شد توی خودم گفتم من چهار سال با این دختر کار میکردم ولی تاحالا بهش توجه نکرده بودم خیلی زیباست به خودم اومد و دیدم پرستار اومد سرم را از دستم باز کرد وقتی داشت سوزم را در می‌آورد رزیتا چشماشو بست انگار که دلش ضعف کرد و رنگش پرید رزیتا ی ماشین گرفت به خونه رفتیم توی خونه بهش .فتم حالا فهمیدم چرا هیچوقت سمت سوزنا نمیری اونجا رو تمیز نمیکنی رزیتا لبخند ملیحی زد داشتم از خودم بیخود میشدم که به خودم اومدم و گفتم اگه عاشق بشی کارت را از دست میدی پس دیگه سعی کردم به خودم مسلط باشم و بهش از دید همکار نگاه کنم 

دو روز بعد 

از زبان مت.

ی سگ وحشی خریدم برای ازمایشاتم شب شده بود و نوبت رسید به تمیز کردن اتاق من رزیتا وارد شد تا سگ را دید دو قدم به عقب رفت کلا رفت اونور اتاق را تمیز کنه

منم آزمایشی را روش انجام دادم و پوز بند را براش بستم و گذاشتمش توی قفس کنار پنجره به رزیتا گفتم تو کارت را بکن اون پوز بند داره اینو که گفتم آروم شد 

من از خستگی دراز کشیدم و چشمام رو بستم و با صدای جیغ بلندی چشمام باز شد گفتم رزیتا کجایی رزیتا!!

رفتم کنار پنجره روی زمین پر خون بود رد خون را دنبال کردم تا به پای رزیتا رسیدم جای چند تا سوراخ دندان روی پاش بود از طرف دیگه خون از دهان سگ مُرده هم بیرون می‌ریخت 

سریع رزیتا رو روی تختم گذاشتم و......

 

 

_________________________________________________

خب اینم پارت بعد چطور بود 

نظرتون را برام کامنت کنید و پستم را لایک کنید❤️

برای پارت بعد7کامنتو 15لایک

بای بای