سختی شیرینp1
سلام اومدم با ی رمان جدیده به نام سختی شیرین
دربارهی دختر که با پدرش زندگی میکنه همراه دو برادرش ولی مادر نداره ....ولی در آخر با سختی به هدفش میرسه
ژانر:درام
شخصیت ها :دخترآدا،پدر جین،برادران جک و مت
--------------------------------------------------------------------
از زبان آدا:
از بچگی مادرم فوت کرد مادرم را ندیم مادرم هنگام به دنیا آوردن من از دنیا رفت و جانش را فدای من کرد من فقط 14سالمه و دو برادر به نام جک17ساله و مت20ساله دارم.
با پدرم و برادرام زندگی میکنم همهی کار های خونه با منه تقریبا شدم مادر خونه برادرام هیچ کمکی بهم نمیکن هم باید درس بخونم و هم وعده های غذایی را آماده کنم،
پدرم شبانه روز کار میکنه ولی بازم اون انرژی قبل را نداره باید خرج تحصیل سه تامون را بده خورد و خوراک ،پوشاک و ...اینا همه با پدرمه میدونم خیلی سختی میکشه ولی منو برادرام ی روزی سربلندش میکنیم آرزومه ی روزی دکتر بشم و زندگیمو بدون هیچ کس برای خودم بسازم و ی روزی پدرمو سر بلند کنم.
زمان حال:
صبح زود تر از همه بیدار شدمو صبحانه را سریع آماده کردم در کنارش درسمم میخوندم چون امتحان داشتم پدرمو بیدار کردمو بهم صبح بخیری گفت که تمام خستگی از تنم در اومد به سختی جک و متو بیدار کردم وقتی میبینم بیدار نمیشن برای هر کدوم ی لیوان آب آماده میکنم میریزم روی سرشون ولی خب خداراشکر امروز راحت از خواب بیدار شدند همه سر سفره نشستیم صبحانه را خوردیم پدرم کلی تشکر کرد و کمکم سفره را جمع کرد و این گودزیلا ها (جک و مت) نه کمک میکنن نه تشکر ولی بازم دوسشون دارم ساعتو نگاه کردم نزدیک 7بود دیگه باید میرفتم کیفمو برداشتم و بدو بدو به سمت مدرسه رفتم برای گرم بودنم فقط ی هودی داشتم باهاش بازم سردم میشد ولی خب فیلن توان خریدن ندارم از فکرش بیرون اومدم سریع به مدرسه رسیدم
وای دوباره کلارا(دختر پولدار دبیرستان)
کلارا.اخی طفلکی امروزم سردت شده
آدا.نه خیرم خیلی هم گرمم
کلارا.معلومه ار دماغت از سرما شکل گوجه شده
براش شکلک درآوردم و سر کلاس رفتم
مدرسه تموم شد سریع خودم را به خونه رسوندم
هیچکس خونه نبود درو به کلیدی باز کردم و وارد شدم ی نامه روی میز بود
نامه را باز کردم...
------------------------------------------------------------------‐-
داستانش جالبه لطفا حمایت کنید.
6لایک و 4کامنت برای پارت بعد...