
رمان دوستی p9

کامنت چرا نمیدی؟ آری باتوعم😬😑 لطفا بجز لایک کامنتم بدید دیگه:/
هیییی برید ادامه:)
#حال.
+اینا لباسای خودش بود... حالا برای ادواردن:(
_ مارین
+اشکامو پاک کردم و رفتم سمت حموم :
+ب بله؟
_ لباس داشتی؟ + ن چیز اره اره...
_ دارم یخ میزنم میتونی بهم بدی؟؟
+آره بیا ماله خودت باشه:(
_ممنون
ادوارد از حموم بیرون اومد و مارین رفت سمتش :
+یقه ی لباست کجه بزار درستش کنم...
مارین دروغ گفت. اون میخواست یکمی پیش لباس دوستش باشه.. مارین خودشو تو بغل ادوارد جا کرد و بیرون هم نمیومد نه برای خود ادوارد برای لباسش:
_ حالت خوبه؟ یهو چی شدی؟
+م من خوبم چ چیزی نیست:)
_ اتفاقی افتاده که من باید بدونم؟
+ببخشید، ولی خب سردش بود... بهت قول میدم وقتی اومدم پیشت به کاره دیگه برات میکنم...
_ مارین؟
مارین داشت با دوستش صحبت میکرد و عذر خواهی:
_ مارین ؟؟ چه اتفاقی برات افتاده؟
+اشکامو پاک کردم. +چیزی نیست _ داری دوباره دروغ میگی! +بهش فکر نکن باهاش دارم کنار میام..
_ با چی کنار میای؟
+خصوصیه
_ میشه بهم بگی؟ کمکت میکنم
+ببخشید... ولی ..ولی این یکی شخصیه.. ببخشید که نمیتونم بهت بگم.
_ اا خب باشه...
خب خب خیلی کممممم بود . میدونم.. ولی دارم یچیزیو حاضر میکنم که وقت زیاد ندارم:)
برای خوندن بقیه پارت های قبلی به وبلاگ انیمه گرل سر
بزنید
برای پارت بعدی ۸ لایک و ۱۰ کامنت