?Who is the king

R.m R.m R.m · 1402/05/25 11:03 · خواندن 3 دقیقه

F2 p2


لباسامو داخل چمدون چیدم 
نگاهی به اتاق انداختم 
نیازی به اینا نیست همینا کافیه 
چمدون رو برداشتم و از خونه زدم بیرون 
رفتم ب یکی از بهترين هتل های شهر یه اتاق گرفتم وسایلمو چیدم و یکم استراحت کردم 
بعد یه کت و شلوار سفید پوشیدم تاکسی گرفتم و رفتم سمت شرکت
میخوام با محیط کار اشنا بشم 
کل شرکت رو گشتم و یه اتاق برای خودم انتخاب کردم 
یه نفر به اسم الینا دستیار شخصیم بود از همون روز اول خیلی باهاش صمیمی شدم و برای شام دعوتش کردم
اونجا کار سختی نداشت و من فقط باید مشت میزم میشستم بخاطر همین زیاد خسته نشدم و بعد از تموم شدن کار برگستم خونه 
کلی غذا سفارش دادم و بعدش کم کم الینا هم امد و باهم شام خوردیم 
روی کاناپه نشستیم یه فیلم انتخاب کردیم و باهم دیدیم 
الینا : میخوام در مورد یه موضوعی باهات حرف بزنم 
من : خب بگو
الینا : تو میخوای شرکت کلی پیشرفت کنه درسته ؟
من : اره چطور
الینا : بهتره اول رویه شرکت سرمایه گذاری کنی با این کار میتونی دوتا شرکت داشته باشی
من : خب چطوری ؟
الینا : من یه نفر رو میشناسم که میتونه بهت کمک کنه فقط کافیه پولت رو بهش بدی چند روز بعد دو برابرش رو میگیری 
من : میشه بهش اعتماد کرد ؟
الینا : معلومه که میشه یارو ۱۰۰ هزار تا فالور داره 
من : پس بهش بگو فردا همو ببینیم 
الینا : تو هم موقت شرکت رو بفروش هر چقدر بیشتر پول داشته باشی بیشتر سود میکنی 
من : باش
عالی میشه اگه اینهمه سود کنم بهتره هرچی دارم و بفروشم و بزارم رو این کار


_روز بعد _

داخل رستوران هتل منتظرش بودم که بیاد 
وقتی امد درمورد کار حرف زدیم بهش نمیومد ادم کلاه‌برداری باشه چون خودشم خیلی پولدار بود منم بهش اعتماد کردم و کل دار و ندارمو دادم دستش
گفت چون مبلغ زیاده تا یه هفته طول میکشه 
منم چون هیچ پولی نداشتم نمیتونستم هیچ کاری انجام بدم بخاطر همین کل روز با گوشی سرگرم بودم و منتظر خبرش بودم
هر روز زنگ میزد و بهم میگفت که چقدر سود کردم و منم خیلی خوشحال میشدم
تا اینکه یه هفته گذشت .....

چشمام رو باز کردم نور چشمام رو اذیت میکرد چند بار پلک زدم تا چشمام به نور عادت کرد 
بلد شدم رفتم و دوش گرفتم 
امروز قرار بود پولو بیاره 
پول که به دستم رسید دوباره شرکت رو میخرم و بعدش یه خونه میخرم واقعا از موندن توی هتل خسته شدم 
پیشخدمت های هتل امدن و میز صبحانه رو اماده کردن 
بعد از خوردن صبحانه بهش زنگ زدم 
اما در دسترس نبود 
حتما توی هواپیماس و داره برمیگرده
هوا خیلی خوب بود پس تصمیم گرفتم برم داخل حیاط قدم بزنم
هتل حیاط بزرگی داشت و یه حوض بزرگ که عمق زیادی داشت 
رفتم کنار حوض که عکس بگیرم 
گوشی رو دراوردم رفتم داخل دوربین و ژست گرفتم
یهو تعادلم رو از دست دادم و گوشی افتاد داخل اب 
من: نه ! گوشیم ! وای الان چطور بهش زنگ بزنم شمارشو ندارم !
گوشی کاملا خیس شده بود و فکر نکنم دیگه بشه ازش استفاده کرد
وای الان چکار کنم !
اها برم خونه الینا اون شمارشو داره 
اما خونشو بلد نیستم باید برم شرکت ادرسش رو بپرسم

 

 

2800 کاراکتر

کامنت و لایک بیشتر پارت بیشتر 💜