شیطان ذهن P25
خب اینم از این پارت . امممممم دوستان حمایت پارت قبل یکم کم بود لطفاً بیشتر حمایت کنید
استاد: اممم درک میکنم . باشه حتما با کفشدوزک صحبت میکنم .
انا: ممنون استاد من دیگه باید برم . خدانگهدار .
استاد: خدانگهدار
تبدیل شدمو برگشتم خونه . خوش بختانه زمان زیادی نگذشته بود . خیلی دلم گرفته بود واقعا خیلی دلم میخواست گریه کنم .
از زبان استاد::(برای اولین بار)
بعد از رفتن انا واقعا تو فکر بودم . با کمک ویز (کوامی لاکپشت) ب کفشدوزک خبر دادم که بیاد ب دیدنم .
کفشدوزک: استاد با من کار داشتید؟
اسی(مخفف استاد): بله باید درمورد موضوعی باهات صحبت کنم .
همه چیز رو برای کفشدوزک توضیح دادم .
کفشدوزک: استاد این خبر خیلی خوبیه که میتونیم بالاخره شدوماث رو شکست بدیم ولی چرا باید با ریکو برم چرا نمیتونم یوکی و گربه سیاه رو با خودم ببرم؟
اسی: یوکی برای مأموریتی بیرونه شهره و گربه سیاه هم نباید در نبرد باشه لازمه دور از چشم اون حمله کنی!
کفشدوزک: مربوط ب هویت مخفی مون میشه ؟
اسی: بله
کفشدوزک: متوجهم حتما استاد . من دیگه میرم
اسی: خدانگهدار کفشدوزک .
از زبان کفشدوزک::
از پیش استاد برگشتم خونه باید برا فردا استراحت کنم .
تیکی: مرینت باید ب ریکو هم خبر بدی یادت نره؟!
مری: نترس تیکی توی گوشیم یادداشت کردم یادم نمیره .
تیکی: باش
فردا از زبان ادرین:: (میدونم خیلی از این ب اون کردم غر نزنین)
برای مدرسه حاضر شدم و رفتم سمت اتاق انا که ناتالی داد زد: ادرین انا امروز مدرسه نمیاد ب مدرسه هم اطلاع دادم
ادرین: چرا ؟
ناتالی: پدرتون اینطور صلاح دونستن .
ادرین: باشه بریم .
رفتم مدرسه و قضیه رو برا همه تعریف کردم جولیکا و نیت میگفتن که دیروز انا بهشون پیام داده و یچیزی درمورد اهنگ و طراحی بهشون گفته البته از مرینت هم کمک خواسته درست نفهمیدم چی شد انگار داشتن یچیزی رو مخفی میکردن .(جانم؟) بعد از مدرسه رفتم خونه ، داشتم از جلوی اتاق انا رد میشدم که صدای گیتار شنیدم انگار داشت تمرین میکرد . من کلاس پیانو میرم ولی انا گیتار رو ترجیح داد . (منم باشم گیتار رو ترجیح میدم) رفتم تو اتاقم و تبدیل شدم . ی پیام از طرف کفشدوزک داشتم گفته بود ب برج ایفل برم . سریع رفتم اونجا ، کفشدوزک و ریکو اونجا بودن ولی یوکی نبود بجاش ی نفر با معجزه گر لاکپشت اونجا بود . بهم گفتن که قراره ب ی ماموریت برن و من باید اینجا باشمو هواسم ب اوضاع باشه . با اینکه راضی نبودم قبول کردم و برگشتم خونه و تکالیفم رو انجام دادم .