جنگ بین دو قلمرو p5

Harrypattr..... Harrypattr..... Harrypattr..... · 1402/05/23 10:58 · خواندن 2 دقیقه

دوستان من نت ندارم واسه همین خواستم امروز این پارت و بدم دیگه صب نکردم واسه ۶ لایک و کامنت.بریم ادامه.

 

جک رفت به دنیای اون پری وقتی وار دونیای اون شد موجوداته عجیب و غریبی وجود داشت جک شوکه شد ولی سعی کرد خودش و جم و جور کنه.

÷حالا چجوری میتونم دولیا رو نجات بدم؟

×فقط کافیه بری پیش رئیس مون ولی ارتباط داشتن باهاش خیلی سخته مخصوصا تو که پری نیستی.

÷خب ، خب چیکار میتونم بکنم تا رئیس تون و ببینم؟

×عممم، باید حداقل ارزشمند ترین چیز زندگیت و بهش بدی تا بتونه دولیا رو نجات بده ولی همون طور که گفتم رفتن پیش رئیس کار سختیه.

÷خب قبوله هر جور شده من و ببر پیش رئیس تون لطفا!!

×خب من تلاشه خودم و میکنم تا بتونی اون دختر و نجات بدی.راستی اسمت چیه؟

÷جک هستم.

×خوشبختم من هم شرمن هستم. فقط مواظب باش زیاد دور بر پری ها نباشی.

چند روز بعد...

×جک،جک یه خبر خوب!!

÷چیه؟

×رئس مون،رئیس مون گفت میتونی ببینیش. 

÷واقعا؟

×اره گفت فردا میبینتت.عجیبه رئس سخت قبول میکرد کسی به دیدنش بره؟؟!!

....

از زبان جک:

این دنیا از دنیای من و زمین معلق بین دنیای خوناشام ها و گرگینه ها هم متفاوته ولی یه جورایی دوسش دارم نمیدونم چرا امید وارم بتونم دولیا رو نجات بدم میخوام برگرده به دنیای خودش و پیش خانوادش خب من بهش علاقه دارم نمیدونم چرا ولی حس خوبی بهم میده. تو دنیای پری ها پری های کوچولویی تو هوا پرواز میکنن بازی میکنن کار میکنن و کار های دیگه.

 

تق تق.

÷بله؟

×جک منم حاظر شو بریم پیش رئیس.

وای خیلی هیجان دارممم یعنی کمکم میکنه؟؟وای با ارزش ترین چیزم من و اون پیدا نکردم الان چیکار کنم.

×جک زود باش.

÷عممم،شرمن من با ارزش ترین چیزم و پیدا کردم پس چیکار کنم؟

×اوف جک باید بری پیش رئس اون بهت بگه.

اوه خیالم راحت شد.با شرمن رفتم تا رسیدیم جلوی قصر مکث کوتاهی کردم و گفتم:

÷اینجا ، اینجا قصره درسته؟

×معلومه بیا.

وای خیلی شگفت انگیز بود دلم میخواست از اینجا نرم ولی نمیتونستم.رفتیم تو تا در و باز کردن ......

 

این پارتم کمی طولانی تر از پارت های قبلم بود امید وارم خوشتون اومده باشه.