
بهترین دوست پارت ۵

ببخشید دیر شد
بیا ادامه👇
*ادرین*
وقتی ترن هواییشون تموم شد رفتیم تونل وحشت
خیلی خوش گذشت نینو گفت الیا رو میرسونه
منم خواستم مرینت رو برسونم
مرینت: ن...نه..نه خودم میرم
ادرین: بیا دیگه
مرینت: باشه ولی خودمم میتونم برم ها
ادرین: میدونم ولی دیگه نشستی
*مرینت*
ادرین رسوندم خونه خیلی خسته بودم
رفتم داخل خونه دیدم مامان از کلاسش برگشته و داره
شام درست میکنه
( چیه نکنه انتظار داشتید ناهار درست کنه خب از بس بازی کردن شب شده🤣)
مرینت: سلام مامان
سابین: سلام دخترم
مرینت: مامان بابا نیومده
سابین: نه هنوز نیومده
مرینت: باشه من میرم لباس راحتی بپوشم
سابین: باشه
رفتم تو اتاق و لباسم رو عوض کردم
رفتم پایین که دیدم بابا اومده خونه تعجب کردم که اینقدر زود اومد
( اونقدرا زود نبود ها مری)
مرینت: سلام بابا
تام: سلام مرینت بیا شام بخوریم
منم رفتم سر میز
بیست دقیقه بعد
غذا تموم شد منم که خسته بودم پس رفتم تو تختم
گوشیمو تنظیم کردم و خوابیدم
( بهبه ی بار یادش بود گوشیشو رو زنگ بزاره عجب)
صبح با صدای ساعت بیدار شدم خوابآلود رفتم صورتم و شستم رفتم پایین دیدم
ببخشید کم بود میخواستم جای حساس تموم کنم
پارت بعد و فردا میدم
این پارت دیر شد ببخشید مهمون داشتیم
لایک و کامنت فراموش نشه
بای