معرفی +رمان نابودی قلبم p1

۰۰ ۰۰ ۰۰ · 1402/05/18 13:19 · خواندن 1 دقیقه

 سلام به همگی 😁❤ من نویسنده ی جدیدم و اینم رمانمه*^* خب من تمام سعیمو میکنم که مطالب رمانم رو دوست داشته باشید:) بریم واسه بیو ی کاراکترا:

نام:مرینت_سن:۱۹_فامیلی:دوپن چنگ
نام:ادرین_سن:۲۳_فامیلی:اگرست
نام:ناشناس_سن:۲۰_فامیلی:...
برید ادامه ی مطلب واسه ی p اول رمان❤

#ادرین
از اون اتفاق ۲ سال میگذره .بخاطر همون منو ول کرد منم قصدم شوخی بود که نقششم خوب نبود اما وقتی اون روز... انو روز نحس اومدش سر یه ذره بیمحلی منو ول کرد😔
فلش بک➡️
#مرینت
اخجونمییی امروز تولدمه و بهترین روز دنیاست! اون باید بیاد و بهم بگه تولدت مبارک وگرنه نه من نه اون! -خودمو به خواب زدم که حرفاشو بشنوم.
+واقعا که !یعنی تو این روز مهم منو ول کردش و رفته چسیبیده به پالشتش! واقعا خله!!-اره خانومی خودت باید بیدارم کنی! +وقتی فهمیدم بیدار نمیشه خواستم حرصشو درارم! ( ادرین از بی خبر رفتن منتفره ) +از کقطه ضعفش به نفع خودم خواستم استفاده کنم😈+لباسمو پوشیدم و یه ارایش خوشگل کردمو بی صدا رفتم.. - بعد از اینکه حرفاشو شنیدم خوابیدم و گفتم ولش کن . -وقتی بیدار شدم دیدم دیدم نیستش!واقعا دیوونست که همچین کاری کرده! دیدم برام پیام اومده که از طرف مرینت بودش:
+سلام خوابالو خان! اومدم پاساژ لباس بخرم لطفا مزاحمم نشو وگرنه دیگه رنگمو نمیبینی پس اگر اینو خوندی بیداری، بگیر بخواب!فعلا!!
-خیلی پرو بودش با خودم گفتم بزار منم کرم بریزم!از جام بلند شدم و لباسمو پوشیدنو راه افتادم میدونست کدوم مغاست!
+میدونستم میاد ولی محل ندادم داشتم سمت مغازه میرفتم که یهو نفسم گرفتو یکی چشممو بست بعد ازون هیچی نفهمیدم...

 

خب خب به عنوان اولین رمان چرته:) میدونم نمیخواد  بگید❤😁 گفتم شب بدم‌ولی الان دادمش:^

خب برای پارت بعدی( ۱۲ لایک )