ناتالی مادر مرینت پارت ۲

تانیا ♡ تانیا ♡ تانیا ♡ · 1402/05/18 12:12 · خواندن 1 دقیقه

اومدیم با پارت ۲ برو ادامه مطلب 

فلش بک ۱۵ سال پیش  

ناتالی 

همسرم ادوارد ماه پیش از دنیا رفت 

من یه دختر ۲ ماهه دارم که اسمشو گذاشتم 

مرینت . طلبکارای همسرم دست از سرم بر نمی دارن 

چون تصمیم گرفتن بجای پول دخترمو بکشن 

مجبور شدم مرینتو بزارم دم در شیرینی پزی 

دوپن چنگ . و یه کاغذ که روش نوشتم مرینت تا بدونن اسمش چیه .

شیرینی پزی 

اونا بچه‌ نداشتند. تام. عزیزم ناراحت نباش 

سابین . آخه ما هیچ وارثی  برای اموال مون 

نداریم.

(ادامشو نويسنده میگه )

صدای زنگ در اومد وقتی درو باز کردن شگفت زده

شدن . نمیدونستن این بچه‌ از کجا 

اومده ولی بزرگش کردن 

ناتالی 

گریه کنان از پیش دخترم رفتم یه کار پیدا کرده بودم

 و روز اول میرم سرکار 

رئیسم گابریل آگرست هست 

(حالا من میگم )

گابریل اونو به خدمتکاری قبول کرده 

اون هیچ نمی خواست ناتالی 

چیزی از این زمان 

یادش بمونه 

ناتالی رو شست و شوی مغزی داد

پایان فلش بک 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

عه تموم شد 

بیچاره ناتالی هیچی یادش نمی یاد 

(صلوات) 

 

 

 

بای بای