زندگی ناخواسته پارت اول+ ازمایشی
این پارت ازمایشیه از کامنت ها خوب بود ادامش میدم
زندگی ناخواسته .
همیشه زندگیو به یک نگاه نباز . شاید به زمین بیوفتی . خسته بشی. متنفر بشی . ولی بازم نگاه های دیگه ای به زندگیت روی میاورن.
پس یادت باشه هیچ موقع عشق رو به سادگی بهش نگاه نکن.
*************
زندگی ناخواسته .
۱۷ مرداد سال ۱۴۰۲
خسته کنار پنجره نشستم. نگاهی به غروب افتاب کردم . یعنی فقط امروز ، روز تولدم، متنفرم ! از تاریخ ۶ اوت . چرا ؟ دلیل این همه بد شانسی . چرا؟
تیک تیک پیام گوشی . بی حوصله نگاهش کردم. بازم خودش. با اون پیامای چرتش . ( ما برده هات نیستیم) پیامکشو پاک کردم.
گوشیو رو تختم پرت کردم. ساعد دستمو رو چشمام گذاشتم و برای اولین بار تو زندگیم جمله ای که قصم خوردم به زبون نیارم رو به زبونم اوردم ( من ... برای... اولین ... بار ... از ... زندگی... کردن .... خسته .....شدم .)
دستمو لای موهای شلختم کردم . لباسمو برداشتم و راهی اتاق حمام شدم . دوش حمام رو باز کردم . زیر دوش نشستم . سعی کردم گریه نکنم ولی غرورم شکسته بود . برای اولین بار .... برای اولین بار ...
______________________________________
پارت اول این داستان تقدیم به نگاهای خوشگلتون .
امیدوارم دوست داشته باشین . پارت دوم با ۲۰ کامنت و ۷ لایک تقدیم نگاهاتون میشه❤❤