وبلاگ لیدی باگ

برو ادامه

(ببخشید چند وقتی بود به خاطر امتحانا نبودم) 

Star part two 
گوئن: 
به محض اینکه جزوه هاش ریخت رو زمین همشو لگد کردم. بعد رو بهش گفتم: اشکال نداره الان می‌تونی دوباره بنویسی بهتر یاد بگیری. 😁
وقتی خشم رو تو چشاش می‌دیدم دلم خنک می‌شد. 
اون پسره(ادوارد): 
دختره افریته فکر کرده کیه که اینطوری رفتار می کنه. 
که یهو یادم افتاد این همون دختر است که سه سال پیش توی مدرسه قبلیم بود. یادمه گفته بودن اخراج شده. بهترین فرصت که اذیتش کنم. 
بهش گفتم یا خودت میری جزوه‌هامو می‌نویسی دوباره یا به همه میگم  چه دلیل به خاطر چی اخراج شدی خانم استیسی. 
گوئن: 
وات د فاز با خودش چی فکر کرده فکر کردم من برای اینکه بفهمن چقدر زورم زیاده ناراحت میشم. پس روشو کم کردم و گفتم: بگو اصلاً برام مهم نیست در ضمن یه سوختنی میاد آقا. 
و بعد سریع رفتم. 
مرینت: 
داشتم با الیا حرف می‌زدم که دیدم ادوارد نشسته رو زمینه داره جزوه‌های لگد شده‌اشو جمع می‌کنه. آخیش دلم خنک شد کار هرکی بوده خیلی کار خوبی کرده. یه نگاه تمسخرآمیز بهش انداختم و رفتم سر کلاس. 
سر کلاس یک ربع بعد: 
غرق فکر و خیال بودم که آلیا زد رو شونم هی دختر حواست هست خانم بوستیه چی داره میگه. به الیا گفتم مگه چی میگه. 
A: وای خدا تو چقدر گیجی
M: اذیت نکن مگه چی میگه
A: خانم حواس پرت داره گروه بندیمون می‌کنه. حواست باشه مثل دفعه قبل گیج بازی در نیاری بیوفتی با کلویی ادوارد. 
M: وای خوب شد یادم انداختی اصلاً تجربه جالبی نبود. 
مرینت: 
خانم بوسیده داشت گروه بندیمو می‌کرد گفت: 
آلیا کلویی الکس یک گروه
A: مثل اینکه این دفعه شانس بد به من افتاد
نینو میلن مرینت یک گروه
همه رو به ترتیب گفت ولی برام یه گروه خیلی متفاوت بود. 
لایلا گوئن آدرین یک گروه. 
اون از گوئن که انقدر عجیب غریبه. لایلاهم که لازم به گفتن نیست. 
افتادم پیش عشق من😞. 
الیا بهم گفت: 
اشکال نداره این گروهبندی از همه افتضاح‌تر بود منم باهات موافقم
بهش گفتم مگه من چیزی بهت گفتم که تو موافقی یا مخالفی. 
خندیده بهم گفت: ذهنتو خوندم
چشم قره‌ای رفتم و خودش فهمید و ساکت شد. 
لایلا: 
عالی شد فکر نکنم بهتر از این موقعیتی پیش بیاد. البته اگر دختر گوئن خرابش نکنه. 
گوئن: 
خوب اولین کار گروهی اولین پروژه درسی. قراره بعد از ظهر بریم خونه لایلا شنیدم میگن خیلی دروغ میگه پس رسوا کردنش خیلی کیف میده. 
ظهر داشتم یه خورده وسایلمو جمع و جور می‌کردم و آماده شم که برم که یهو یه فرد ناشناس به گوشیم زنگ زد. جواب دادم. بهم گفت
خوب تموم شد امیدوارم که خوشتون اومده باشه
برای پارت بعد ۵ تا لایک ۵ تا کامنت 
خداحافظ