عشق بچگی p9

𝒩𝒾𝓎𝒶𝓎𝑒𝓈𝒽 𝒩𝒾𝓎𝒶𝓎𝑒𝓈𝒽 𝒩𝒾𝓎𝒶𝓎𝑒𝓈𝒽 · 1402/05/16 10:43 · خواندن 2 دقیقه

اومدم با پارت جدید

مرینت 

دیدم آدرین با چند نفری که پشتش بودن اومد داخل دویدم رفتم بغلش اونم بغلم کرد بغلش بهم حس آرامش و امنیت میداد 

آدرین. عشقم تو حالت خوبه

مرین. م....م...من اصلا حالم خ...خو..خوب نیست

آدرین. این عوضی باهات چیکار کرده

مرینت.  ب... ب..به من .ت.ت .تجاو....

آدرین. فهمیدم خودتو اذیت نکن /  آهای با چه جراتی  نامزد منو دزدیدی 

مت. با همون جرأتی که تمام ثروتی که باید به من می‌رسید به مرینت جونم رسید

آدرین. اول از این به بعد باید بهش بگی خانم اگرست

دومن یک بار دیگه کارتو انجام بدی با خودم طرفی

مرینت.  عشقم ولش کن بعضی آدما ارزش کل‌کل ندارن بریم

آدرین. بریم عشقم / بچه ها بیاین 

مرینت. آدرین 

آدرین. بله عشقم

مرینت.  دوست دارم. آدرین.  منم دوست دارم.      

لوکا......

بیدار شدم دیدم آدرین نیست و از مرینت هم خبری نبود زویی داشت گریه میکرد بخاطر اینکه مرینت رو نتونست نجات بده کا یهو آدرین اومد و مرینتم بغلش بود

لوکا. سلام ت...تو پیداش کردی ؟

آدرین.  آره گوشیش روشن بود تونستم رد گوشیشو بزنم ولی...

لوکا. ولی چی؟

آدرین. بهش تجاوز شده

لوکا. چیییییی تو حالت خوبه خواهر جونم

مرینت. م...من خوبم

زویی. مشخصه حالت خوب نیست لکنت گرفتی آخه باید بریم دکتر

آدرین.  زویی راست میگه عشقم بریم دکتر از این به بعد هم پیش خودم هستی نمیزارم از کنارم تکون بخوری 

مرینت.  آدرینننن

آدرین.  چیه آخه بخاطر خودت میگم بعد اینجوری نگرانتم نمیشم

مرینت. باشه میشه برگردیم خونه

آدرین.  باشه الان حرکت می‌کنیم فقط لباسات کثسف شده من برم برات یه لباس بخرم میان بپوش بعد بریم

مرینت.  باشه

آدرین رفت لباس خرید و آورد 

اینم لباسی که آدرین خرید 

مرینت.  خب خیلی قشنگ حالا دیگه بریم

آدرین. بریم فقط میرم خونه لوکا وسایلمو جمع کن بیا پیش من

مرینت. باشه

مرینت

رفتیم خونه لباسام رو تو یه کیف گذاشتم و لوکارو بغل کردم و رفتم پیش آدرین سوار ماشین شدیم و می‌خواستیم حرکت کنیم که یکی با سنگ شیشه ماشینو شکست و به سنگ یه نامه بود توش نوشته بود....................

_____________________________________________

پارت بعد پایان فصل اول هست امشب میزارم