عشق بچگی p2

𝒩𝒾𝓎𝒶𝓎𝑒𝓈𝒽 𝒩𝒾𝓎𝒶𝓎𝑒𝓈𝒽 𝒩𝒾𝓎𝒶𝓎𝑒𝓈𝒽 · 1402/05/12 21:21 · خواندن 2 دقیقه

#برگردیم به پنج سال قبل

مرینت...

داخل کلاس بودیم که خانم بوسیه اومد و گفت میخوام دانشجوی جدید رو معرفی کنم که یهو گفت آدرین اگرست 

مرینت. چییییییی 

آلیا. چیشده تو میشناسیش

مرینت. آ.....ا....آره دوست بچگیمه وقتی ده سالم بود از پاریس رفتن لندن ولی خواهرش نرفت و تنها زندگی می‌کرد خیلی تعجب کردم کی اومدن بدو بدو برو پیش نینو تا آدرین بیاد پیش من (مرینت وآدرین خانواده هاشون دوستای قدیمی هستند)

آلیا. مریییییییینت

مرینت. بلههه برو دیگه 

آلیا. باشه حالا

مرینت. اوه داره میاد 

آدرین. س...س..سلام مرینت میتونم کنارت بشینم (بچه از الان لکنت گرفت)

مرینت. نه یعنی چی آره(نه اینم رد داده مثل اون یکی )

مرینت...

واییییییییییی آدرین اومد پیشم خیلی جذاب شده بود و تو همین فکرا بودم زنگ خورد از کلاس هیچی نفهمیدم به آدرین پیشنهاد دادم  باهم بریم بوفه تا باهم حرف بزنیم قبول کرد 

مرینت. چه خبرا خیلی تغیر کردی خوش تیپ شدی

آدرین.  ممنونم توهم خیلی زیبا تر شدی 

مرینت. م.....م...ممنونم

آدرین. پدرت هنوز اون شیرینی فروشی رو داره 

مرینت. آره ما اونجا زندگی میکنم بالاش خونه داریم و پا یینش قنادی 

آدرین. خوشبحالت هر روز از شیرینی های خوشمزه پدرت میخوری 

مرینت. زیادم خوشبحالم نیست

#آدرین 

رفتم داخل کلاس بعد از ۱۰ سال برگشتم پاریس و خیلی خوشحال بودم ولی برای همیشه یک سال از کار هام عقب اوفتادم وقتی دیدم مرینت اونجا نشسته و کنارش خالیه رفتم پیشش خیلی خوشگل بود و یهو زنگ خورد نفهمیدم چیشد از بس هواسم به مرینت بود هیچی نفهمیدم 

مرینت بهم پیشنهاد داد که بریم بوفه حرف بزنیم منم قبول کردم و نیم ساعت حرف زدیم که زنگ خورد و رفتیم تو کلاس که یهو فضول خانم اومد (هممون میدونیم منظورش کلویی هست)

اصلا حوصله‌ی اینو دیگه نداشتم 

کلویی. آدرییینننن جونم 

آدرین. کلویی دست از سرم بردار بسه دیگه من به تو علاقه‌ای ندارم و برو

کلوییرفت و رفتم پیش مرینت

______________________________________________

پارت های ۱ و ۲ رو گزاشتم باز چون  اول گذاشتم دائمی نبود حالا میتونید ببینید بعد دوباره پارت ۳ رو ببینید که متوجه داستان بشید