💙Blue eyes 7💙

𝓐𝓭𝓻𝓲𝓷𝓪 𝓐𝓭𝓻𝓲𝓷𝓪 𝓐𝓭𝓻𝓲𝓷𝓪 · 1402/05/12 19:49 · خواندن 3 دقیقه

سلام سلام من اومدم خیلی خوش اومدم میدونم میخواین جرم بدین نمیخواد بگین 🥲😂

مرینت ☆

چنتا لیوان خوردمو مست کردم 🥴 و رفتم پیش بقیه دخترا خودمو پرت کردم رو مبل

a: چقدر زدی؟ 

m: همون قدری که تو بهم دادی آلیا خانوم

a: هوم خوب بود؟ 

m: مث ارام بخشه احتمالا الکلی شم

a: اااا برو بابا 

m: خخخ عالی بود واقعا

چشمم رفت سمت میز پسرا پاشدم رفتم پیششون

m: سلام پسرا

پسرا: سلام مری

nino: مری مشروب زدی

m: ههه آره 

n: چقدر؟ 

m: یه لیوان 

ad: خیلی زیاد خوردی واسه بار اول

اونور رو نگاه کردم ادرین روی مبل نشسته بود

رفتم جلوش وایسادم گفتم: توچرا جدا نشستی؟ 

ابروهاشو داد بالا: ببخشید از شما اجازه نگرفتم خانوم دوپن چنگ

m: منظورم این نبود ولی . . . 

اخرین چیزی که دیدم این بود که ادرین لیوانی که توی دستش بود رو پرت کرد و دویید سمت من . . . 

صبح*

m: اخیشششش چه خوب خوابیدم 

alia: به به! زیبای خفته افتخار بیدار شدن دادن! فکر کردم برم ادرینو بیارم بوست کنه بیدار شی

سرخ شدم و گفتم: شل مغز منحرف

نگاهی به دور و ور انداختم توی یه اتاق سفید مشکی شیک و بزرگ بودیم

m: ما اینجا چیکار میکنیم؟ 

a: واسا واسا اول بریم سراغ دیشب: واقعا یه لیوان زدی فقط؟ 

m: وااا میگم اره دیگه مگه چیشد؟ 

a: ما هم درست نفهمیدیم فقط شنیدیم صدا شکستن لیوان اومد و دیدیم تو توی بغل ادرین بیهوشی فکر کردیم از اون کارا کردین . . . 

عصبانی گفتم: الیا! 

a: ولی بعد ادرین گفت داشتی میوفتادی تورو گرفته که نیفتی بعدشم بغلت کرد اورد اینجا زنگ زد به عموش اجازه گرف شب بمونیم الانم فقط من و تو و آدرین و نینو اینجاییم اونا تو اتاق روبه رویی ان برو صداشون کن واسه صبحونه 

m: خودت برو

a: هرچی دیرتر بری دیرتر صبحونه میخوری قربونت بشم 

m: بیشور 

چون گشنم بود پاشدم و توی اینه به خودم نگا کردم: الیاااا لباسم بده

a: بیا اینو بپوش

یه لباس انداخت رو کاناپه: لباس اوردی؟ 

a: محض احتیاط 

m: اوفففف

لباسو پوشیدم با لوازم الیا ارایشمم کردم و رفتم در اتاق پسرا رو بزنم که یهو در خودش باز شد 

adrian: سلام

m: چیز . . . ام سلام

a: خوبی؟ 

m: ممنون

مث لبو سرخ شده بودم: م مرسی واسه د دیشب

a: خواهش میکنم ولی زیاد الکل نخور 

m: ههه باشه ممنون 

از همون موقع به پاهاش نگاه میکردم اروم سرم رو بالا بردم و به صورتش نگاه کردم اونم لپ هاش سرخ شده بود؛ به موهاش و چشماش نگاه کردم و زیر لب گفتم: چه موهای قشنگی داری 

با تعجب به من نگاه کرد و سرخ تر شد: مرسیی

m: چشمات هم خیلی قشنگن 

a: مرینت چشم های تو . . . خیلی قشنگ ترن 

m: ممنونم آدرین . . . 

سرم رو جلو بردم و لبامو اروم روی لب هاش گذاشتم من رو بوسید . . .