
رمان مامور های لجباز ( پارت 5)

اومدیم با پارت 5 چون خیلی اسرار کردید 😄پس لطفا لایک کنید و کامنت بزارید ❤💌
فردا صبح از زبان مرینت*
کم کم چشمامو باز کردم روی تخت خوابیده بودم سرم داشت خیلی درد میکرد صورتمو چرخوندم اون طرف و دیدم ادرین هم روی تخت خوابیده وقتی اونو دیدم جیغ کشیدم که وقتی جیغ کشیدم از شدت صدام ادرین هم بیدار شد و گفت
ادرین : چیه چرا داد میزنی ؟
مرینت : ما چرا روی یه تخت خوابیده بودیم؟ چرا لباس های مهمونی تن مونه؟ چرا هیچی یادم نمیاد؟
ادرین : منم خیلی سرم درد میکنه و هیچی یادم نمیاد فکر کنم خیلی مشروب خورده باشیم
مرینت : خوب شد حداقل لباسامون تن مونه و بعد دوتامون هم خندیدیم
مرینت : من خیلی گشنمه! ادرین : منم مرینت تو برو بیرون من یکم کار داریم بعد بیام پیشت رستوران یادت باشه امروز لوکا میاد بعدش مرینت لباسش رو عوض کرد و رفت بیرون منم رفتم اتاق یه دوش گرفتم و لباس های اسپرت پوشیدم اماده شده بودم بعد تلفنم رو برداشتم و به لوکا زنگ زدم
ادرین : سلام لوکا خوبی کجایی ؟ قراره امروز بیای هتل یادت نره دفترچه هارو هم بیار
لوکا باشه کاری نداری من الان سرم شلوغه
ادرین : نه خدافظ وو بعد قط کردم و بعد رفتم بیرون سمت رستوران دیدم مرینت نشسته روی یکی از صندلی ها داشتم میرفتم سمتش که یه پسره اومد پیش مرینت یکم حرف زد و دستش رو گرفت مرینت هم داد میزد که ولم کن و فحش میداد منم بعد بدوبدو رفتم سمت مرینت و دست پسره رو ازش جدا کردم گفتم : چی کار میکنی عوضی؟ پسره : به تو چه؟ مگه فضولی؟ بعد مرینت رو جوری کشید که کم مونده بود بخوره زمین بعد رفتم اینبار پسره رو جوری مشت زدم که از دماغش خون امد اونم میخواست منو بزنه که جا خالی دادم یکی دیگه زدم که یه جوری رفت دیگه پیداش نشد بعد رفتم سمت مرینت و گفتم
ادرین : حالت خوبه؟ چیزیت نشده ؟ بیا بریم بشینیم
مرینت : نه حالم خوبه مشکلی نیست
رفتیم نشستیم که مرینت گفت : لازم نبود بزنیش خودم از پسش برمیومدم ادرین : ببخشید نمیدونستم باید نجاتت ندم حالا یه یه تشکرم نکردی
مرینت : ببخشید مممنونم که نجاتم دادی و بعد از گونه ام بوسید داشتم اب میشدم
از زبان مرینت :تشکر کردم بعد از صورتش بوسیدم و گفتم که چیزی میل داری سفارش بدیدم؟ ادرین : هرچی خودت میخوری بده منم 2 تا همبرگر سفارش دادم با دوتا نوشابه و داشتیم میخوردیم که ادرین ازم پرسید : مرینت اون پسره رو میشناسی؟ مرینت : نه چطور؟ ادرین : هیچ همینجوری وقتی خوردیم و تمام شد حساب رو اوردند ادرین می خواست حساب کنه که دستم رو گذاشتم رو دستش و گفتم : سری پیش تو حساب کردی الان دیگه نوبت منه ( همون که ادرین پیتزا سفارش داد باهم خوردن) ادرین هم بزور قبول و صندلی پاشدیم داشتیم میرفتیم سمت اتاقمون که ادرین گفت :
خب تمام
تا پارت بعد لایک و کامنت فراموش نشه ❤