
زندگی ترسناکه

پارت چهار.
مرینت:
تو اتاق بهوش اومدم.دینا کنار تختم نشسته بود.
م: دینا میگم این رییس تون چه قدر خشمگینه🗿
د: اره عادتشه تو هم عادت میکنی بهش.
م: باشه🖤
د: خب پاشو بریم معموریتت رو انجام بده.
م: چشم.
د:د پاشو بریم دیه.
م: باشه دیگه.الان میام.
د: خب معموریتت با رادمانه باهوش ترین عضو گروهه مواضب باش باهاش سر و کله نزنی.
م: باشه بابا.
د: تو باید بری و یکی از گروه های پلیس مخفی ها رو بترکونی.
م: اوه چه خشمگین😐
د: اره دیه.
ر: خب زود باش بریم.
م: باشه.
ر: خب الان میگی باشه پاشو دیگه.
م: تو خفه شی نمیگن لالی.
ر: خودت چی ؟؟
شرمنده کم بود 🥺
منتظر پارت بعد باشید