new world 🌍p42
سلام
دیروز به یه دلیل نتونستم بزارم ببخشید
فکر نکنم دیگه پارت طنز بزارم چون بعد از دنیا اومدن بچه های مرینت و آدرین یه اتفاقی می یوفته که آدرین عوض میشه و اون موقع دیگه مرینت نیست
مرینت : بیدار شدم و رفتم صبحونه درست کردم و بعد آدرین رو بیدار کردم بعد از اینکه صبحونه خوردیم رفتیم حاضر شدیم و رفتیم بیرون
آدرین : یه نگاه به مرینت کردم دیدم یه جوری شده انگار حالش خوب نیست برای همین گفتم آدرین : مرینت خوبی؟
مرینت : اونجا از آمپول استفاده می کنن؟
آدرین : نکنه میترسی
مرینت : یکم
آدرین : بهش فکر نکن
مرینت : تو ماشین زیاد حرف نزدیم و بعد از چند دقیقه رسیدیم و رفتیم تو
آدرین : تا نوبت مرینت بشه یکم طول کشید وقتی رفت تو اتاق باهاش رفتم
مرینت : وقتی می خواستن ازم آزمایش بگیرن چشمامو بستم
آدرین : مرینت چشماشو بست فهمیدم میترسه برای همین دستش رو گرفتم
مرینت : تموم شد؟
آدرین : آره تموم شد می تونی چشماتو باز کنی
مرینت : میشه بریم؟
آدرین : اول باید جواب آزمایش رو بگیریم چند دقیقه دیگه بهمون میدن
مرینت : باشه
مرینت و آدرین بیرون منتظر موندن و بعد از چهل دقیقه جواب آزمایش اومد
مرینت : وقتی جواب آزمایش رو دیدیم فهمیدیم یک هفته هستش که باردارم
آدرین : پس یک هفته از بابا شدنم می گذره، بنظرت دختره یا پسر؟
مرینت : نمی دونم
آدرین : بنظرت شبیه کی میشه؟
مرینت : بنظرم شبیه تو میشه من اینجوری فکر می کنم
آدرین : اگه چشماش آبی باشه و موهاش طلایی چی؟
مرینت : فکر کنم خیلی خوشگل باشه، ساعت چنده؟
آدرین : ساعت 30 : 9
مرینت : پس بیا بریم شرکت دیر میشه
آدرین : باشه
/ شرکت آدرین /
( مرینت مدیر دوم شرکت و طراح مد هستش)
مرینت : وقتی رفتیم شرکت همه دخترا چپ چپ نگام می کردن
آدرین اینا چرا اینجوری نگام می کنن
آدرین : بخاطر اینکه هنوز شیش ماه نشده بچه دار شدیم و اونا......
مرینت : اونا از تو خوششون میاد و برای همین منو اینجوری نگاه می کنن
آدرین : آره ولی تو بهشون توجه نکن
مرینت : باشه پس من میرم تو اتاق کارم
آدرین : باشه برو
آدرین : تو اتاقم بودم و داشتم کارای شرکت رو انجام می دادم که یکی در زد وقتی اومد تو منشی شرکت بود
منشی : ببخشید یکی اومده می خواد اینجا کار کنه می تونه بیاد تو اتاقتون؟
آدرین : آره بهش بگو بیاد، وقتی اومد تو یه دختر با موهای قهوه ای و چشمای قهوهای بود موهاش کوتاه بود و پوستش گندمی بود و قیافش برام خیلی آشنا بود
دختره : سلام
آدرین : سلام می تونی بشینی، خودتو معرفی کن
دختره : اسم من کارا دیگوری هستش و 21 سالمه و می خوام دستیار شما بشم اگه میشه
آدرین : فرم بهش دادم که پر کنه و لیستم برای معرفی خودش بهش دادم احساس خوبی بهش نداشتم و قیافش خیلی آشنا بود ولی من دختری رو با این اسم و سن نمی شناسم
مرینت : وقتی داشتم می رفتم تو اتاقم ( اتاقش بغله اتاق آدرینه) یه دختر رو دیدم که داره با منشی حرف می زنه قیافه دختره خیلی برام آشنا بود بعد از چند دقیقه که با منشی حرف زد رفت تو اتاق آدرین و منم رفتم پیشه منشی
مرینت : اون دختره کی بود
منشی : می خواست اینجا به عنوان دستیار رییس شرکت استخدام بشه
مرینت : اسمش چی بود؟
منشی : کارا دیگوری 21 ساله
پارت بعد : 27 لایک و 40 کامنت