پرواز با بال خیال P12 + مسابقه
سلام من اومدم با پارت جدید + یه مسابقه همینجا میگم
مسابقه : فقط کسایی میتونن پاسخ بدن که رمان من رو کامل خونده باشن خب من توی پارت 10 یک نکته نوشتم یا بهتره بگم یه چیزی نوشتم که اصلا با کل داستان من جور در نمیومد و ازتون میخوام داخل گفتمانم پاسخ بدید حالا جایزه هم داره جایزش چیه اگر نویسنده هستی بگو درخواستی هات چیه تا پیدا کنم و برات بفرستم ولی اگر نویسنده نیستی و درست گفتی برات عکس های خوشگل میراکلسی میفرستم و فقط هم 10 تا عکس میتونم بفرستم .
زیاد حرف زدم بفرمایید برای رمان ...
ک
فردای آن روز :
مرینت :
وقتی بیدار شدم رفتم صبحانه خوردم که آدرین زنگ زد گفت که بیا دم در محافظم داره میاد دنبالت بیارتت اینجا منم که یادم رفته بود ( ای خنگ ) سریع آماده شدم و رفتم وقتی طرحم رو به آقای آگرست نشون دادم خیلی خوشش اومد و بهم گفت.....
گابریل :
آدرین بهم گفته بود که تو خیلی دوست داری یه طراح مد مشهور بشی من میتونم تو رو به آرزوت برسونم ( اسپویل : قراره آدی رو ازش بگیره )
ولی در عزاش ازت یه چیزی میخوام اینکه....
عروسم شی ( زیاد نباید به حرف های من اعتماد کنید 😄😄☺😊)
مرینت :
همون لحظه صورتم مثل لبو سرخ شد آدرین هم تعجب کرده بود منم گفتم باید به پدرو مادرم بگم که گفت جواب خودت از اونا مهم تره من گفتم با لکنت اگ.....اگه....اونها.مج...مشکل نداشته باشن جواب من .....ب....خ.....خی......بله هست اونجا یه حلقه خوشگل اورد و داد به آدرین اون هم حلقه رو به دست من انداخت بعد زنگ زد که به پدر و مادرم تا بیان
اونها هم اومدن و گابریل همه چیز رو توضیح داد و گفتن که هرچی مرینت بگه ما قبول میکنیم . بعد منم قبول کردم و قرار شد مراسم نامزدی مون برای پس فردا بیوفته که من لباس خودم و آدرین رو طراحی کنم .
پایان این پارت اگر کم بود شرمنده ولی برای این پارت همینقدر کافیه بای