آرزو بودن با تو🫧f3 p10

𝙈𝙚𝙝𝙧𝙨𝙖 𝙈𝙚𝙝𝙧𝙨𝙖 𝙈𝙚𝙝𝙧𝙨𝙖 · 1402/05/04 14:04 · خواندن 6 دقیقه

خب برک ادامه مطلب

از زبان مرینت

 

با صدا کوبیدن در بیدار شدم دیدم در تا نصفه بازه ولی وقتی من خوابیده بودم بسته بود اصن ولش کن و از بغل آدرین بیرون اومدم و رفتم آبی به صورتم زدم و رفتم تو حال که دیدم آلیا نینو دارن نگاه گوشی میکنن و می‌خندن و از پشت مبل رفتم نگاه گوشیش کردم که...

 

من داد زدم:چی

 

آلیا و نینو اول ترسیدم ولی دوباره زدن زیر خنده و بعد ادرین هم بیدار شد همه صبحانه خوردیم و نشستیم رو مبل 

 

آلیا: خب الان بریم ساحل که یکم آفتاب بگیری و یکم آب پرتقال بخوریم

 

من:باشه بریم ولی صبر کنید لباسام رو عوض کنم

 

نینو : باشه سریع بیا 

 

 و آلیا هم رفت تا لباسشو عوض کنه ولی شوهرامون یک تیپی زدن و لباساشون نارنجی بود و منو آلیا هم رفتیم که دوباره لباس عوض کنیم و منو آلیا هم نارنجی پوشیدیم و رفتیم از اون ماشین سر باز ها کرایه کردیم🚘 و سوار شدیم و رفتیم سمت ساحل و رسیدیم و رفتیم داخل ساحل 

 

۱ ساعت بعد از زبان مرینت 

 

🏖زیر چتر بودم و رویه تخت(میدونید که کدوم تختا رو میگم) و داشتم نگاه آدرین میکردم که داشت موج سواری میکرد🏄🏻 و به آلیا اشاره کردم بیاد اینجا و اومد

 

 

آلیا: تو چرا زیر چتری خب بیا پیش من اونجا تخت هاش چتر نداره میتونی آفتاب بگیری 

 

 

و دست منو گرفت منو برد تخت هایی که چتر ندارن و ۱۵ دقیقه آفتاب گرفتم و گوشیم زنگ خورد بدون اینکه ببینم کیه جواب دادم

 

من:الو

 

لوکا: الو مری کجایی تا ۱۵ دقیقه دیگه باید بریم ماموریت داریم الان داخل سازمان منتظرتم

 

من:وایییییییییی یادم رفت لوکا ببین من الان اومدیم جزیره  به رئیس بگو یک مرخصی یک هفته ای برامون جور کنه

 

لوکا: باشه اشکال نداره ما تا هفته دیگه ماموریت خاصی نداریم فقط جک اصرار داشت که بهت زنگ بزنم که بگم کی میای

 

من:چی چرا جک باید منتظر من باشه

 

لوکا: نمیدونم برات یک هدیه گرفته بود فعلا خداحافظ باید برم 

 

 

و لوکا قطع کرد خیلی برام سوال بود که چرا جک برای من کادو گرفته بود اصن ولش کن اصن نمیخواد برای یک کادو مسافرتم رو خراب کنی و همش تو فکر باشم و یک سلفی استوری کردم 

 

که آدرین پشت سرم گفت:عجب عکسی

 

من:وایی ترسیدم 

 

و آدرین اومد جلوم و منم نشستم 

 

آدرین: با صحبت میکردی

 

من: هیشکی لوکا بود 

 

آدرین: چی میگفت

 

من: هیچی میگفت بیا بریم ماموریت منم گفتم نمیتونم و برام یک مرخصی جور کنه

 

آدرین: دیگه چی گفت

 

من:هیچی فقط گفت که جک منتظرمه و برام یه هدیه داره

 

ادرین: چی

 

من:نمیدونم خودمم برام سوال بود

 

آدرین: حالا ولش کن بریم خونه دیگه

 

من:اوکی

 

و رفتیم سمت ماشین دیدم آدرین داره میره سمت صندلی راننده و منم پریدم و ازش جلو. زدم و نشستم جای راننده و آلیا هم کنارم بود 

 

من:پسرا عقب

 

و شوهرامون رفتن عقب نشستن و منم گاز دادم و آهنگ گذاشتم

https://uupload.ir/view/talk_down_-_surprise_o0rq.mp3/

(این اهنگ است و اینکه من دیوونه این آهنگممممم)

 

و از آینه ماشین دیدم نینو آدرین رو بغل کرده و داره جیغ میکشه و منم سرعتم رو بیشتر کردم و صدای جیغ نینو هم بیشتر شد و بلاخره رسیدیم

 

۳ ساعت بعد از زبان مرینت

 

قرار بود بریم رستوران و غذا بخوریم منم جلو آینه داشتم آرایش میکردم و بعد ارایشم👒کلاهم رو گذاشتم رو سرم که متوجه شدم که رژ نزدم و میخواستم رژ رو بردارم که آدرین اومد کنارم

 

من:چیه چی میخوای

 

آدرین: هیچی

 

من: نه معلومه که یک چیزی میخوای

 

ادرین: فقط یک چیز کوچولو میخوا

 

من: سریع بگو آرایشم کامل نشده

 

آدرین یکم نزدیکم شد(منحرفی نیستتتتتتتت)و مو هایی که رو صورتم بود رو زد کنار و به سمت لب هام اومد و بوسیدش و منم همراهیش کردم و این اولین بوسه ما بود(بچه ها شما الان با خودتون میگین که صبح عروسیی مرینت یک بوسه داشتن ولی اون اشتباه تایپی بود دقیق بگم آدرین یک بوسه کوچولو رویه لُپ مری زد ولی من اشتباه تایپ کردم لب حالا هم ببخشید)

 

از زبان آلیا:

 

من:نینو خب گشنمه چرا این دوتا نمیان

 

و منو نینو رفتیم ببینیم چرا نیومدن که دیدم دارن همدیگرو می‌بوسن وایی نباید این فرصت رو از دست بدم باید عکس میگرفتم و به سرعت گوشیمو برداشتم و چند تا عکس و یک ویدئو گرفتم ویدئوعه اینجوریه که من دور اونا میچرخید و از هر زاویه فیلم میگرفتم اونا هم چشماشون بسته بود و سریع تا مارو ندیدن و رفتیم بیرون نینو هم هِی میخندید و منم این عکسا و فیلمو برای نادیا شماک فرستادم و بعد داخل پیج اینستام پست کردم

(الیا هم مثل مری پیج داره و هردو ۶ میلیون هستن و اون عکسه که مری و آدرین خواب بودن تو بغل هم اون رو هم آلیا پست کرده)

 

از زبان مرینت

 

چشمامو بستم و لذت بردم و بعد ۲ دقیقه هم دیگرو ول کردیم

 

آدرین: نگران نباش هیچ کس نمی‌فهمه 

 

من: امیدوارم

 

و 💄رژ رو برداشتم و یکم زدم و منو آدرین رفتیم داخل حال که دیدم نینو هِی داره شبکه عوض میکنه

 

ادرین: نینو الان باب اسفنجی بخش نمیشه بیا بریم

 

و دیدم نینو شبکه نادیا رو زد و نشست تا نگاش کنه

 

نادیا: و آخرین خبری که به ما رسیده این استه که یکی از شخص های معروف پاریس یعنی آدرین آگرست و با همسرشون در جزیره.......

 

و دیدم داشت یک عکسی از منو آدرین نشون میداد و منو آدرین همینجوری و خیلی تعجب زده نگاه تلویزیون میکردیم و یادم به پیج آلیا اوفتاد اون همه چیزو تو پیجش میزاشت و گوشیمو برداشتم رفتم تو پیجش و جیغ کشیدم و ادرین اومد کنارم و گفت چیشده و دیدم تو پیجش هم عکس از بوسمون گذاشت هم اون موقعی که خواب بودیم دیگه آلیا زنده نمیمونه

 

من:آلیا بخت حال میده که عکس های زندگی شخصیم رو بخش کنی تو فضای مجازی 

 

و گوشیم زنگ خورد بدون اینکه ببینم کیه جواب دادم 

 

الکس داد زد:مرینت این چیه من دارم تو تلویزیون میبینم

 

من:آروم داد نزن

 

الکس: الان تو کجایی

 

من: با آلیا نینو اومدیم جزیره

 

الکس: حیف که الان پیشت نیستم وگرنه تیکه تیکت میکردم خداحافظ

 

و قطع کرد

 

من:آدرین فکر کردم گفتی کسی نمی‌فهمه خب الان کل فرانسه دارن اینو میبینن 

 

آدرین: خب به من آلیا عکس گرفت

 

نینو: اِع من گشنمههه بریم دیگه

 

و رفتیم سوار ماشین شدیم اصن حال نداشتم رانندگی کنم و عقب نشستم 

 

و رسیدیم ............